بسم الله الرحمن الرحيم
بسم الله الرحمن الرحيم
نجات روح :
ذهن، نجات بخش جهان نیست هیچ وقت نبوده است وسوسه نجات جهان را با طرح های ذهنی از سرت بیرون کن لااقل نه تا وقتی که هنوز روح خود را نجات نداده ای.
امروزه نیز همانند قرون پیشین، بسیاری از انسانها - گفته یا ناگفته - داعیه نجات جهان را دارند، و جهان هم روز به روز فاسدتر و گرفتارتر می شود زیرا چنین وسوسه ای خود منشأ بیماری است و دوره به دوره قربانی گرفته و مفسده به بار آورده است.
اگر تک تک مردمان اندک نیرویشان را صرف نجات روح خود کنند، بی شک هم خود و هم جهان را در مسیر نجات قرار داده اند زیرا تا روح انسان از منجلاب دنیازدگی رها نشود، جهان رو به صلاح نخواهد رفت چه رابطه ای پنهان و مستقیم، بین نجات روح و نجات جهان برقرار است.
غیب را با ذهن خود آلوده نکن : اینکه نمی دانیم پس از مرگ، برایمان چه پیش می آید بسیار هیجان انگیز است. به واقع تمام لطف و زیبایی اش به همین است. آنها که برای حیات پس از مرگشان تئوری پردازی می کنند، ذهنیت خودشان را فرافکنی می کنند.
و ذهنیت تو، حقیقت نیست، ذهنیت توست. در شگفتم از کسانی که در همین دنیا، نمی دانند که ساعتی بعد برایشان چه پیش می آید اما مرتب برای حیات واپسین قلم فرسایی می کنند!
ای دوست! دست از وسوسه غیبگویی بردار و غیب اندیشی را کنار بگذار. غیب را با ذهن خود آلوده نکن. جریان زندگی را بپذیر و با آن جاری شو که تمام آگاهی در همین جاری شدن است.
هر که از آن خورد، از بهشت بیرون شود : آدم اگر عدم شود، به حیات دست یافته است. این عدم، نابود شدن نیست، بی من شدن است. و بی من نمی شوی مگر آنکه بی ذهن شده باشی. زیرا ذهن، سازنده من است. و بی ذهنی را تنها در مراقبه ای اصیل در خواهی یافت که بارها از آن سخن گفته ایم.
حال دقت کن! آدمی که بخواهد من باشد، یعنی در ذهن باشد، بیدرنگ از حوزه امن الهی هبوط می کند و به خودش واگذار می شود. اما آدمی که بی من شود، یعنی ذهنش را پشت سر گذارد، دوباره عروج کرده، به بهشت امن الهی خویش وارد می گردد. آدم با من، یعنی همان آدم با ذهن بشری، آدم گناهکار است. آدم بی من، یعنی آدم بی ذهن بشری، همان است که توبه اش پذیرفته شده و حق بازگشت دارد. اینان یک آدم در دو کیفیت اند. یکی ثقیل و یکی لطیف. از این منظر، میوه ممنوعه، همان ذهن بوده است. هر که از آن خورَد، از بهشت بیرون شود. زیرا مابین ذهن بشری با بهشت الهی، سنخیتی نیست. پس باید خود کار کند،خود طرح زند، و خود مایحتاجش را بر طرف نماید.
نجات روح :
ذهن، نجات بخش جهان نیست هیچ وقت نبوده است وسوسه نجات جهان را با طرح های ذهنی از سرت بیرون کن لااقل نه تا وقتی که هنوز روح خود را نجات نداده ای.
امروزه نیز همانند قرون پیشین، بسیاری از انسانها - گفته یا ناگفته - داعیه نجات جهان را دارند، و جهان هم روز به روز فاسدتر و گرفتارتر می شود زیرا چنین وسوسه ای خود منشأ بیماری است و دوره به دوره قربانی گرفته و مفسده به بار آورده است.
اگر تک تک مردمان اندک نیرویشان را صرف نجات روح خود کنند، بی شک هم خود و هم جهان را در مسیر نجات قرار داده اند زیرا تا روح انسان از منجلاب دنیازدگی رها نشود، جهان رو به صلاح نخواهد رفت چه رابطه ای پنهان و مستقیم، بین نجات روح و نجات جهان برقرار است.
غیب را با ذهن خود آلوده نکن : اینکه نمی دانیم پس از مرگ، برایمان چه پیش می آید بسیار هیجان انگیز است. به واقع تمام لطف و زیبایی اش به همین است. آنها که برای حیات پس از مرگشان تئوری پردازی می کنند، ذهنیت خودشان را فرافکنی می کنند.
و ذهنیت تو، حقیقت نیست، ذهنیت توست. در شگفتم از کسانی که در همین دنیا، نمی دانند که ساعتی بعد برایشان چه پیش می آید اما مرتب برای حیات واپسین قلم فرسایی می کنند!
ای دوست! دست از وسوسه غیبگویی بردار و غیب اندیشی را کنار بگذار. غیب را با ذهن خود آلوده نکن. جریان زندگی را بپذیر و با آن جاری شو که تمام آگاهی در همین جاری شدن است.
هر که از آن خورد، از بهشت بیرون شود : آدم اگر عدم شود، به حیات دست یافته است. این عدم، نابود شدن نیست، بی من شدن است. و بی من نمی شوی مگر آنکه بی ذهن شده باشی. زیرا ذهن، سازنده من است. و بی ذهنی را تنها در مراقبه ای اصیل در خواهی یافت که بارها از آن سخن گفته ایم.
حال دقت کن! آدمی که بخواهد من باشد، یعنی در ذهن باشد، بیدرنگ از حوزه امن الهی هبوط می کند و به خودش واگذار می شود. اما آدمی که بی من شود، یعنی ذهنش را پشت سر گذارد، دوباره عروج کرده، به بهشت امن الهی خویش وارد می گردد. آدم با من، یعنی همان آدم با ذهن بشری، آدم گناهکار است. آدم بی من، یعنی آدم بی ذهن بشری، همان است که توبه اش پذیرفته شده و حق بازگشت دارد. اینان یک آدم در دو کیفیت اند. یکی ثقیل و یکی لطیف. از این منظر، میوه ممنوعه، همان ذهن بوده است. هر که از آن خورَد، از بهشت بیرون شود. زیرا مابین ذهن بشری با بهشت الهی، سنخیتی نیست. پس باید خود کار کند،خود طرح زند، و خود مایحتاجش را بر طرف نماید.
۱.۸k
۲۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.