سناریو
#سناریو
#درخواستی
وقتی برادر ناتنیت هستن و عاشقت شدن
نامجون: تکالیفتو می نویسه و برای امتحانا کلی کمکت میکنه خوشش نمیاد از هیچ لفظی که معنی برادر میده برای صدا کردنش استفاده کنی و خب اگر استفاده کنی جوابتو نمیده
جین: رابطه تون فرا تر از خواهر و برادره معمولا شبا میری بغلش می خوابی و خب اونم لباس تنش نیست و......
یونگی: خونه ی یونگی از پدر و مادرتون جداست همین هم باعث میشه زیاد نتونه ببینتت و رفت و آمدش به خونه شون زیادی باشه پس می برتت خونه ی خودش وقت هایی که براش کاری انجام میدی مثلا غذا درست میکنی ذوق میکنه و یه بار هم اومدی شیر طالبی درست کنی به جای شکر نمک ریخته بودی و خودت هم ازش نخوردی ولی وقتی به یونگی دادی همشو تا آخر خورد و کلی ازش تعریف کرد
جیهوپ: با هم می رید بیرون و کلی خوش می گذرونید برات کلی چیز میز می خره و تلاش میکنه با دلیل های منطقی قانعت کنه از پسرا ی دانشگاه دور شی و باهاشون صمیمی نشی
جیمین: با هم میرید پارتی و شهر بازی
توی پارتی نمیزاره زیاد الکل بخوری و به رقص دعوتت میکنه
توی شهر بازی هم هر چی تو دوست داشته باشی سوار می شید و میزاره براش تل بخری و کل شب اونو روی سرش می زاره
تهیونگ: دامپرشک بودی و به بهانه ی یوتنان تقريبا هر روز میومد مطبت بعضی وقتا هم می گفت : من می ترسم شب چیزیش بشه امشب بیا خونه ی من
جونگکوک: با هم بوکس تمرین می کنید و گیتار میزنید و آهنگ می خونید به مسافرت میرید و کلی خوش می گذرونید به طرز عجیبی هیچ کدوم از پسرای دانشگاه حتی نگاهت هم نمیکنن معمولا وقتی بغلش میکنی سرشو میبره توی گردنت و گردنت رو میبوسه
#درخواستی
وقتی برادر ناتنیت هستن و عاشقت شدن
نامجون: تکالیفتو می نویسه و برای امتحانا کلی کمکت میکنه خوشش نمیاد از هیچ لفظی که معنی برادر میده برای صدا کردنش استفاده کنی و خب اگر استفاده کنی جوابتو نمیده
جین: رابطه تون فرا تر از خواهر و برادره معمولا شبا میری بغلش می خوابی و خب اونم لباس تنش نیست و......
یونگی: خونه ی یونگی از پدر و مادرتون جداست همین هم باعث میشه زیاد نتونه ببینتت و رفت و آمدش به خونه شون زیادی باشه پس می برتت خونه ی خودش وقت هایی که براش کاری انجام میدی مثلا غذا درست میکنی ذوق میکنه و یه بار هم اومدی شیر طالبی درست کنی به جای شکر نمک ریخته بودی و خودت هم ازش نخوردی ولی وقتی به یونگی دادی همشو تا آخر خورد و کلی ازش تعریف کرد
جیهوپ: با هم می رید بیرون و کلی خوش می گذرونید برات کلی چیز میز می خره و تلاش میکنه با دلیل های منطقی قانعت کنه از پسرا ی دانشگاه دور شی و باهاشون صمیمی نشی
جیمین: با هم میرید پارتی و شهر بازی
توی پارتی نمیزاره زیاد الکل بخوری و به رقص دعوتت میکنه
توی شهر بازی هم هر چی تو دوست داشته باشی سوار می شید و میزاره براش تل بخری و کل شب اونو روی سرش می زاره
تهیونگ: دامپرشک بودی و به بهانه ی یوتنان تقريبا هر روز میومد مطبت بعضی وقتا هم می گفت : من می ترسم شب چیزیش بشه امشب بیا خونه ی من
جونگکوک: با هم بوکس تمرین می کنید و گیتار میزنید و آهنگ می خونید به مسافرت میرید و کلی خوش می گذرونید به طرز عجیبی هیچ کدوم از پسرای دانشگاه حتی نگاهت هم نمیکنن معمولا وقتی بغلش میکنی سرشو میبره توی گردنت و گردنت رو میبوسه
۷.۱k
۱۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.