اکنون عشق حقیقی پارت ۱۸
از زبان شینوبو:
بعدش گیو اومد بعد چند دقیقه تروکو اومد داخل گفتم:اینحا چیکار میکنید؟
گیو گفت:میخوایم یه کاری کنیم صبر کن
بعدش یهو برق رفت یه نور دیدیم که میاد سمت در گفتم:اه کی داره میاد؟
گفت:نمیدونم سانمی که گفت نمیاد کسی دیگه ای هم نگفتم بیاد
یه دفعه سانمی اومد داخل گفتم:داشتی سکته مون میدادی که
گفت:ببخشید وقتم آزاد شد گفتم بیم ببینم چیکار میخوایم بکنیم
گفتم:با این تاریکی که نمیشه دید حتما کار سنوکو یا کورورو بوده تنها کسی که میتونه توی ۱ روز کلی خراب کاری کنه این ۲ نفر هستن بقیه شون همچین کاری نمی کنن
(۲۰ دقیقه بعد)
هنوز برق نیومده بود یکم سنگ کاغذ قیچی بازی کردیم
بعد هرکی تک بیاره بازی کردیم هرکی تک میورد باید میرفت کلید رو بزنه که برق برگرده
همش همه مون یه چیز میوردیم
گفتم: یه بار دیگه این دفعه دیگه یکی باید تک بیاره و بره سنسور رو درست کنه
۲۰ دفعه دیگه بازی کردیم من تک اوردم و آروم آروم رفتم ببینم سنسور کجاست
۵ دقیقه بعد پیداش کردم
نمیدونستم کدوم دکمه رو باید بزنم تا اینکه دکمه قرمز رو زدم...
ادامه دارد...
بعدش گیو اومد بعد چند دقیقه تروکو اومد داخل گفتم:اینحا چیکار میکنید؟
گیو گفت:میخوایم یه کاری کنیم صبر کن
بعدش یهو برق رفت یه نور دیدیم که میاد سمت در گفتم:اه کی داره میاد؟
گفت:نمیدونم سانمی که گفت نمیاد کسی دیگه ای هم نگفتم بیاد
یه دفعه سانمی اومد داخل گفتم:داشتی سکته مون میدادی که
گفت:ببخشید وقتم آزاد شد گفتم بیم ببینم چیکار میخوایم بکنیم
گفتم:با این تاریکی که نمیشه دید حتما کار سنوکو یا کورورو بوده تنها کسی که میتونه توی ۱ روز کلی خراب کاری کنه این ۲ نفر هستن بقیه شون همچین کاری نمی کنن
(۲۰ دقیقه بعد)
هنوز برق نیومده بود یکم سنگ کاغذ قیچی بازی کردیم
بعد هرکی تک بیاره بازی کردیم هرکی تک میورد باید میرفت کلید رو بزنه که برق برگرده
همش همه مون یه چیز میوردیم
گفتم: یه بار دیگه این دفعه دیگه یکی باید تک بیاره و بره سنسور رو درست کنه
۲۰ دفعه دیگه بازی کردیم من تک اوردم و آروم آروم رفتم ببینم سنسور کجاست
۵ دقیقه بعد پیداش کردم
نمیدونستم کدوم دکمه رو باید بزنم تا اینکه دکمه قرمز رو زدم...
ادامه دارد...
۴.۸k
۳۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.