پارت ۱۰
الان دیگه اون بهترشو داره از همون اول هم همین کارو کرد تا زود تر جدایم از هم.
من یه منشی شدم تو شرکت اونجا کار میکردم امروز کلی پرونده بود که باید بررسی میکردم و هر کدومو پایینش رو امضا میکردم بعضی هاشون چند برگه بوم چون میدونستم چی هستن بقیه برگه ها رو نمیخوندم و فقط امضا می کردم بعد از کار هم رفتم سواره ماشین شدم تو راه بودم که مامانم زنگ زد
مامانش:هانا مامان کجایی
+:دارم میرسم مامان
مامانش:آااا باشه مواظب خودت باش
نمیدونم چش بود هیچ وقت اینجوری حرف نمی زد رسیدم خونه چند تا ماشین مشکی گنده دمه دره خونه بودن رفتم تو دیدم چند تا مرد گنده هم هستن تفنگ گذاشتن بالا سره بابا و مامانم جیغ خفه ای زدم گفتم اینجا چه خبره بعد همون مرد گولاخه یه گوشی گرفت جلوم جونگکوک بود تو فیلم گفت اگه میخوای مامان بابات زنده بمونن با این چند تا مرد میای اوکی
+چیمیگی(گریه)
بادیگارد:بفرمایین خانم ماشین از این طرفه
چاره ای نداشتم اونقدر مامان بابام برام عزیز بودن که همچین کاری براشون بکنم رفتم دوتاشون محکم بقل کردم و رفتم سواره
من یه منشی شدم تو شرکت اونجا کار میکردم امروز کلی پرونده بود که باید بررسی میکردم و هر کدومو پایینش رو امضا میکردم بعضی هاشون چند برگه بوم چون میدونستم چی هستن بقیه برگه ها رو نمیخوندم و فقط امضا می کردم بعد از کار هم رفتم سواره ماشین شدم تو راه بودم که مامانم زنگ زد
مامانش:هانا مامان کجایی
+:دارم میرسم مامان
مامانش:آااا باشه مواظب خودت باش
نمیدونم چش بود هیچ وقت اینجوری حرف نمی زد رسیدم خونه چند تا ماشین مشکی گنده دمه دره خونه بودن رفتم تو دیدم چند تا مرد گنده هم هستن تفنگ گذاشتن بالا سره بابا و مامانم جیغ خفه ای زدم گفتم اینجا چه خبره بعد همون مرد گولاخه یه گوشی گرفت جلوم جونگکوک بود تو فیلم گفت اگه میخوای مامان بابات زنده بمونن با این چند تا مرد میای اوکی
+چیمیگی(گریه)
بادیگارد:بفرمایین خانم ماشین از این طرفه
چاره ای نداشتم اونقدر مامان بابام برام عزیز بودن که همچین کاری براشون بکنم رفتم دوتاشون محکم بقل کردم و رفتم سواره
۵.۶k
۱۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.