پارت168
#پارت168
شیطونکِ بابا🥺💜
+ غنچه تویی؟؟!! الهی فدات شم منننن
کجایی تو؟! حالت خوبه؟؟
چشمامو تا حد امکان گشاد کردم تا اشکام سرازیر نشن ، نمیخواستم آرایشم خراب شه
نفس عمیقی کشیدم و گفتم:
_ خوبم ، ببین زیاد نمیتونم صحبت کنم
اگه میخوای همو ببینیم بیا به این ادرسی که بهت میدم
+ باشه باشه بگو
آدرس خونه ی افرازو بهش دادم و گفتم:
_ کاری نداری فعلا؟؟ شب میبینمت
+ خدافظ عشقم مراقب خودت باش
گوشیو قطع کردم و دادم دست افراز ، انقد خوشحال بودم از اینکه میخواستم ببینمش که حد نداشت
+ خب بیا بریم بیرون یه نظارتی داشته باش روی امور
_ نمیشه خودت بری؟! راستش زیاد دلو دماغ این کارارو ندارم
+ چرا ؟ فک میکردم این مهمونی خوشحالت کنه!!!
آهی کشیدم و گفتم:
_ اگه منو میشناختی باید میدونستی اینجور چیزا خوشحالم نمیکنه ....
اخمی کرد و عصبی اتاقو ترک کرد....
بی حوصله خودمو روی تخت پرت کردم و چشمامو بستم....
تا شروع شدن مهمونی توی اتاق موندم و وقتی صدای همهمه رو از بیرون شنیدم کمی استرس گرفتم
باید خودم تنهایی میرفتم ؟؟ یا منتظر میموندم تا افراز بیاد دنبالم؟؟!
به سمت در رفتم و گوشمو چسبوندم به در ، از بیرون صدای خنده و شوخی پسرا بلند میشد
از تو اتاق موندن دیگه خسته شده بودم ، به سمت ایینه رفتم و برای آخرین بار خودمو توش نگاه کردم
همچی اوکی بود ، داشتم به سمت در میرفتم که یهویی باز شد و پسری اومد داخل..
شیطونکِ بابا🥺💜
+ غنچه تویی؟؟!! الهی فدات شم منننن
کجایی تو؟! حالت خوبه؟؟
چشمامو تا حد امکان گشاد کردم تا اشکام سرازیر نشن ، نمیخواستم آرایشم خراب شه
نفس عمیقی کشیدم و گفتم:
_ خوبم ، ببین زیاد نمیتونم صحبت کنم
اگه میخوای همو ببینیم بیا به این ادرسی که بهت میدم
+ باشه باشه بگو
آدرس خونه ی افرازو بهش دادم و گفتم:
_ کاری نداری فعلا؟؟ شب میبینمت
+ خدافظ عشقم مراقب خودت باش
گوشیو قطع کردم و دادم دست افراز ، انقد خوشحال بودم از اینکه میخواستم ببینمش که حد نداشت
+ خب بیا بریم بیرون یه نظارتی داشته باش روی امور
_ نمیشه خودت بری؟! راستش زیاد دلو دماغ این کارارو ندارم
+ چرا ؟ فک میکردم این مهمونی خوشحالت کنه!!!
آهی کشیدم و گفتم:
_ اگه منو میشناختی باید میدونستی اینجور چیزا خوشحالم نمیکنه ....
اخمی کرد و عصبی اتاقو ترک کرد....
بی حوصله خودمو روی تخت پرت کردم و چشمامو بستم....
تا شروع شدن مهمونی توی اتاق موندم و وقتی صدای همهمه رو از بیرون شنیدم کمی استرس گرفتم
باید خودم تنهایی میرفتم ؟؟ یا منتظر میموندم تا افراز بیاد دنبالم؟؟!
به سمت در رفتم و گوشمو چسبوندم به در ، از بیرون صدای خنده و شوخی پسرا بلند میشد
از تو اتاق موندن دیگه خسته شده بودم ، به سمت ایینه رفتم و برای آخرین بار خودمو توش نگاه کردم
همچی اوکی بود ، داشتم به سمت در میرفتم که یهویی باز شد و پسری اومد داخل..
۶.۷k
۲۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.