عاشقم باش پارت ²²
صبح بیدار شدم رفتم صبحونه خوردم هوا ابری بود یعنی تا اومدم بشینم یکی در زد رفت باز کردم
ات:یا اوپا زود اومدی که
ته:اوپا کیه؟
ات:تو....تو اینجا چیکار میکنی مگه نگفتم نمی خوام ببینمت
ته یه برگ دستش بود و بهم داد
ات:این چیه
ته:بخونش
حکم حقه شکایت بود
ته:تو زنمی و اگه نیای خونت هم از تو و هم از جین حق شکایت دارم
ات:من ازت طلاق میگیرم (عصبی)
ته:کلا تا وقتی طلاق بگیری باید تو خونت باشی
ات:عه بشین تا بیام
یهو زیره پام خالی شد
ات:بزارم زمین عوضیئییییییی
ته:هنوزم مثل قبلا سبکی بیبی
منو برد گذاشتم تو ماشین و در رو قفل کرد خودشم نشست پشت فرمون تو راه اصلا حرفی بینمون نبود
ات: میدونی به جین بگم زندت نمیزارهه
اصلا اهمیتی نداد
رسیدیم پیاده شدم یه نگاه به عمارت کردم اشک تو چشمام جمع شد تمام بدبختیام تو این خونه بود داشتم میرفتم داخله عمارت که یلحظه یاده اینجایی افتادم که خودمو انداختم جلوی تهیونگ سرم گیج رفت تا اومدم بیوفتم ته کمرمو گرفت
ته:ات خوبی؟
ات:ولم کن
سریع خودمو ازش جدا کردم و رفتم در عمارت باز سد که واردش شدم هونجا واساده بودم به دیوار تکیه دادم
ته اومد جلو صورتم
ته:بیبی چرا اینجا وایسادی
ات:به تو چه
صورتشو اورد جلو جوری که لباس موقع حرف زدن میخورد به لبام
ته:ات ازیتم نکن و اون روی سگمو بالا نیار تو که نمیدونی بخاطره نبودت چه چیزایی کشیدم تو هیچی نمیدونی
ات:خب بگو همین الان
ته:من نمیگم باید اول رابطه مون درست شه
ات: اینو تو مغزت فرو کن که رابطه ی ما درست شدنی میست
ته:باشه
اومد جلو و یه بوسه ریز به لپم زد و رفت بالا
عصبی بودم ولی تهیونگ هنوز از قبل قشنگ تر شده بود دیدم ته داره میاد پایین اما رو پله های اخری شیشه بود
ات:تهیونگ
سریع دوییدم هلش دادم عقب ولی پای خودم رفتم رو شیشه
ته:ات خوبی
پای چپم داشت خون میومد
ات: اخ
تعیونگ اوند پامو دید و متوجه سد چیکار کردم بغلم کرد بردم گذاشتم رو مبلا و خودش رفتم جعبه ی کمک های اولی رو اوردم و اروم داشت با یه وسیله مخصوص درشون میورد
ات:چرا اینجوری میکنه یه شیشه ی عادی بود
ته:عادت داری همش بخاطره من خودتو به خطر بندازی ها؟ (عصبی)
فهمیدم عصبیه سکوت کردم
پامو یه باند بست که خونه نیاد و روم خیمه زد
ته:بخاطره من پاتو زخمی کردی؟
ات:نه وی خواستم هولت بدم
ته: عه باشه تو که راست میگی
از روم بلند شد و رفت
ات:پرو عیش نفهم خب وعلومه بخاطره توی عوضی بود
ته:دیدی گفتم
ات:تو مگه نرفتی
ته:نه خستمه
ات:خب به من چه
ته:ات
ات:بله
ته:هیچی ولش کن
ته:چرا ولم کردی؟
ات:تهیونگ خیلی پرویی که داری اینارو ازم میپرسی تو زدی تو گوشم به خاطره یه پروغ پشته گوشم پاره شده بود و بار ها حرفا های بقیه رو باور کردی ته من انداه جونم دوستت داشتم ولی تو غرور غرور غرو بی اعتمادی تهیونگ
ات:یا اوپا زود اومدی که
ته:اوپا کیه؟
ات:تو....تو اینجا چیکار میکنی مگه نگفتم نمی خوام ببینمت
ته یه برگ دستش بود و بهم داد
ات:این چیه
ته:بخونش
حکم حقه شکایت بود
ته:تو زنمی و اگه نیای خونت هم از تو و هم از جین حق شکایت دارم
ات:من ازت طلاق میگیرم (عصبی)
ته:کلا تا وقتی طلاق بگیری باید تو خونت باشی
ات:عه بشین تا بیام
یهو زیره پام خالی شد
ات:بزارم زمین عوضیئییییییی
ته:هنوزم مثل قبلا سبکی بیبی
منو برد گذاشتم تو ماشین و در رو قفل کرد خودشم نشست پشت فرمون تو راه اصلا حرفی بینمون نبود
ات: میدونی به جین بگم زندت نمیزارهه
اصلا اهمیتی نداد
رسیدیم پیاده شدم یه نگاه به عمارت کردم اشک تو چشمام جمع شد تمام بدبختیام تو این خونه بود داشتم میرفتم داخله عمارت که یلحظه یاده اینجایی افتادم که خودمو انداختم جلوی تهیونگ سرم گیج رفت تا اومدم بیوفتم ته کمرمو گرفت
ته:ات خوبی؟
ات:ولم کن
سریع خودمو ازش جدا کردم و رفتم در عمارت باز سد که واردش شدم هونجا واساده بودم به دیوار تکیه دادم
ته اومد جلو صورتم
ته:بیبی چرا اینجا وایسادی
ات:به تو چه
صورتشو اورد جلو جوری که لباس موقع حرف زدن میخورد به لبام
ته:ات ازیتم نکن و اون روی سگمو بالا نیار تو که نمیدونی بخاطره نبودت چه چیزایی کشیدم تو هیچی نمیدونی
ات:خب بگو همین الان
ته:من نمیگم باید اول رابطه مون درست شه
ات: اینو تو مغزت فرو کن که رابطه ی ما درست شدنی میست
ته:باشه
اومد جلو و یه بوسه ریز به لپم زد و رفت بالا
عصبی بودم ولی تهیونگ هنوز از قبل قشنگ تر شده بود دیدم ته داره میاد پایین اما رو پله های اخری شیشه بود
ات:تهیونگ
سریع دوییدم هلش دادم عقب ولی پای خودم رفتم رو شیشه
ته:ات خوبی
پای چپم داشت خون میومد
ات: اخ
تعیونگ اوند پامو دید و متوجه سد چیکار کردم بغلم کرد بردم گذاشتم رو مبلا و خودش رفتم جعبه ی کمک های اولی رو اوردم و اروم داشت با یه وسیله مخصوص درشون میورد
ات:چرا اینجوری میکنه یه شیشه ی عادی بود
ته:عادت داری همش بخاطره من خودتو به خطر بندازی ها؟ (عصبی)
فهمیدم عصبیه سکوت کردم
پامو یه باند بست که خونه نیاد و روم خیمه زد
ته:بخاطره من پاتو زخمی کردی؟
ات:نه وی خواستم هولت بدم
ته: عه باشه تو که راست میگی
از روم بلند شد و رفت
ات:پرو عیش نفهم خب وعلومه بخاطره توی عوضی بود
ته:دیدی گفتم
ات:تو مگه نرفتی
ته:نه خستمه
ات:خب به من چه
ته:ات
ات:بله
ته:هیچی ولش کن
ته:چرا ولم کردی؟
ات:تهیونگ خیلی پرویی که داری اینارو ازم میپرسی تو زدی تو گوشم به خاطره یه پروغ پشته گوشم پاره شده بود و بار ها حرفا های بقیه رو باور کردی ته من انداه جونم دوستت داشتم ولی تو غرور غرور غرو بی اعتمادی تهیونگ
۲۸.۴k
۱۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.