پارت ۴
_مادر جان ما میریم
٫به سلامت پسرم
لطفاً مراقب دایون باش
_حتما
+خداحافظ مامان بزرگ
رفتیم بستنی فروشی و بعد همون پارکی که توی اوردو ی مدرسه جیمین بهم اعتراف کرد .....
بعد از پیاده روی، جیمین منو به خونه رسوند...
+خیلی خوش گذشت جیمین شی ممنونم
_به منم خوش گذشت موچی، تا فردا
+فعلا
.......
_دخترم امشب دوستت میخواد بیاد خودمون....
+واقعا ؟
_بله
بارون با شدت میبارید و دایون نگران جیمین شده بود و از استرس دستاش سرد شده بود
+مادر بزرگ بنظرتون کجا جیمین کجاست؟
_الاناست که بیاد دخترم
زنگ در توجه دایون و مادربزرگ رو به خودش جلب کرد
و مادربزرگ به سمت در رفت و جیمین وارد شد
_سلام مادرجان
٫سلام پسرم
جیمین به طرف دایون اومد
_حالت چطوره؟
+خوبم(لبخند)
٫بچها بیاین شام
شام تموم شده بود که جیمین
یک ورقه ی کاغذ که چیز هایی توش نوشته شده بود رو روی میز گذاشت
٫به سلامت پسرم
لطفاً مراقب دایون باش
_حتما
+خداحافظ مامان بزرگ
رفتیم بستنی فروشی و بعد همون پارکی که توی اوردو ی مدرسه جیمین بهم اعتراف کرد .....
بعد از پیاده روی، جیمین منو به خونه رسوند...
+خیلی خوش گذشت جیمین شی ممنونم
_به منم خوش گذشت موچی، تا فردا
+فعلا
.......
_دخترم امشب دوستت میخواد بیاد خودمون....
+واقعا ؟
_بله
بارون با شدت میبارید و دایون نگران جیمین شده بود و از استرس دستاش سرد شده بود
+مادر بزرگ بنظرتون کجا جیمین کجاست؟
_الاناست که بیاد دخترم
زنگ در توجه دایون و مادربزرگ رو به خودش جلب کرد
و مادربزرگ به سمت در رفت و جیمین وارد شد
_سلام مادرجان
٫سلام پسرم
جیمین به طرف دایون اومد
_حالت چطوره؟
+خوبم(لبخند)
٫بچها بیاین شام
شام تموم شده بود که جیمین
یک ورقه ی کاغذ که چیز هایی توش نوشته شده بود رو روی میز گذاشت
۴.۰k
۲۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.