.
_چهاررکعت نمازعشاء بجامیارم برمن واجب قربتن الی الله...
_الله اکبر
الله اکبر..
...السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته..
_یامن اسمه دواوذکره شفاء نازنین زهرای منو بحق شافی بودنت..
بحق خوبات..
شفای عاجل عنایت بفرما..
_من که آبرویی ندارم پیشت وروسیاهم بحق شافی بودنت..
شفاش بده..
اشکام بی اختیارازگونه هام برروی سجاده ام چکیده وهق هق گریه امانم روبربده بود..
حال پرنده ای سبکبال روداشتم که درمیان ابرهای بیکران اوج گرفته ودردل نیلی آسمان بیکران یک نقطه شده و پروازمیکردم به مقصدی نامعلوم..
سجاده موجمع کردم دستی به محاسن بلندوخیسم کشیده وگوشی موبایلم روازروی دراوراتاقم برداشتم وروی مخاطب خاصم زده وsim2روبااشاره انگشتم بردم روی call...
طولی نکشید که جمله ی "همراه اول وآخرم"برروی صفحه نمایش گوشیم نمایان شد؛
بووووق..
بووووق..
_الوببخشیدهمراه اول وآخرم؟؟؟
-سلام امیرطاها خوبی آقایی؟؟!
_سلام نازنین زهرای من توخوب باشی منم خوبم خانمی..
-شکرنفسی هست میکشم"
_انشالله نفست همیشه به گرمی باشه وسایه ت روی سرم خانومم تنهادلیل زندگیم"
_دکترچی گفت ؛خانمی؟؟
_نمیدونم بامامان حرف زد ؛
مامان هم وقتی ازاتاق دکتربیرون اومدبمن چیزی نگفت وتوی کل مسیرتاخونه هم حرفی نزد"!
_امیرطاها؟؟
_جان امرطاهافدای صداکردنت برم
_جان دلم بگونازنین زهرام"
_میگم که..
اگه من..
یروز..
عمرم بدنیانباشه...
توبعدمن میری باکسی تورابطه؟؟؟
_زبونت لال شه الهی ..
_من پیش خدایه نیمچه آبرویی دارم شفاتوازخدانگیرم که امیرطاهانیستم..
_حالا اگه تقدیرم رفتن بود؟؟؟
اشک توچشمام حلقه زده بود..
بغضموقورت داده وگفتم:
_بدو اون مانتوآبی قشنگه توبپوش یه تیپ خوجل بزن تانیمساعت دیگه باماشین میام دنبالت بریم پیتزاخوری کل بنداریم داغ داغ هرکی کمترخوردباید پول پیتزاروبده خب؟؟؟
_باشه هرچی آقایی بگه..
مکالمه که قطع شدهق هق گریه کردم پاشدم توی آینه به چشمای قرمزم نگاه کردم وباخودم گفتم:
_دیووونه چته تو؟؟؟!!
تومثلاتکیه گاهشی!!
اینجوری که میفهمه آقاییش هم نگرانه!
آب سردی بصورتم زده دستی بموهام کشیده ودقایقی بعدتوی سانتافه کرم رنگم جلوی خونه نازنین زهرامنتظربودم..
موزیکی لایت ازپخش ماشینم توی فضاplayشده بود:
همه میگن؛ که تو رفتی●♪♫
همه میگن؛ که تو نیستی…●♪♫
همه میگن که دوباره؛
دلِ تنگمو شکستی… دروغه!●♪♫
چجوری دلت میومد؛ منو اینجوری ببینی؟●♪♫
با ستاره ها، چه نزدیک…●♪♫
منو توو دوری ببینی●♪♫
همه گفتن که تو رفتی؛
ولی گفتم که دروغه!●♪♫
همه میگن؛ که عجیبه…●♪♫
اگه منتظر بمونم…●♪♫
همه حرفاشون دروغه!●♪♫
تا ابد، اینجا میمونم…●♪♫
بی تو و اسمت عزیزم؛
اینجا خیلی سوت و کوره●♪♫
ولی خوب عیبی نداره؛ دلِ من خیلی صبوره…●
توی فکربودم وغرق خیال که صدایی نازک ولطیف دخترانه درحالی که باخواننده همخوانی میکرد
یکهوجیغ بنفشی زدکه ازجام پریدم باخوشحالی زایدالوصفی گفت:وااااعای مازیاااارفلاحی عاااشقشم یعنی منوبخودم آورد..
_جووون باوع تیپشو!!!!!!!!
سلام جیگرررر جااااان..
چه تیپی زده خانوم خانومااااا. .!!!
درحالی که ازماشین پیاده میشدم خم شده بوسه ای بردستای ظریف ولاغرش زدم درب جلوی ماشین روبازکرده وگفتم:
_بفرمایید پرنسس زیبای من ..
_عه امیرطاهالوسم نکن دیگه..
بهش لبخندشیرینی زده وگفتم:
_لوس آقاییش بایدباشه..
لحظه ای لبخندژوکوندی روی لباش نشسته و صورت رنگ پریده ومهتابی رنگش روقشنگترکرده وگفت:
_کمترلوسم کن امیرطاها یه وقت اگه نبودم کیومیخوای جای من لوس کنی؟؟
مازیارداشت میخوند؛:
همه میگن؛ که عجیبه…●♪♫
اگه منتظر بمونم…●♪♫
همه حرفاشون دروغه!●♪♫
باهاش همصداخوندم باصدایی بلند:
_ دروووووووووووووووغه!●♪♫
دروووووووووووووووغه!●♪♫
اونروزتامیتونستیم خوش گذروندیم آخرشب که رسوندمش خونه شون جلوی درخونه باچشمای میشی کوچولوش نگاهی بیرمق کردبهم وگفت:
_امیرطاها؟؟؟
درحالی که چشمای خوشگلشو بانگرانی نگاه میکردم گفتم:
_جاااان دل امیرطاهااااااا...
گفت:جواب سوالموندادی!!!!!!!
خودموبه اون راه زدم وگفتم:
_کدوم سوال جانا؟؟؟!!!
بااستیصال خاصی که تووجودش مشهودبودبه آرامی این پاواون پاشد وگفت:
_میشه وقتی باهات حرف میزنم توچشمام نگاه کنی وسرتوپایین نندازی یاجای دیگه ای رونگاه نکنی؟؟؟!!!!!!
درحالی که سعی میکردم بغضموقورت بدم وحلقه اشک که توچشمام نقش بسته بودرونبینه برگشته توی چشماش زل زدم وگفتم:
_جااااااان دلمممممم نازنین زهراااااام..
جااااانم مگه میشه باتوحرف زدوتوچشمای نازت نگاه نکرد!!!!!!
لبخندبیرمقی زده وگفت:
_بعدمن میشه غصه نخوری وزندگیتوادامه بدی؟؟؟
توی این مدت که مریض شدم موهات جوگندمی شده مرگ پایان کبوترنیست امیرطاهای من..
ادامه دارد..
_الله اکبر
الله اکبر..
...السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته..
_یامن اسمه دواوذکره شفاء نازنین زهرای منو بحق شافی بودنت..
بحق خوبات..
شفای عاجل عنایت بفرما..
_من که آبرویی ندارم پیشت وروسیاهم بحق شافی بودنت..
شفاش بده..
اشکام بی اختیارازگونه هام برروی سجاده ام چکیده وهق هق گریه امانم روبربده بود..
حال پرنده ای سبکبال روداشتم که درمیان ابرهای بیکران اوج گرفته ودردل نیلی آسمان بیکران یک نقطه شده و پروازمیکردم به مقصدی نامعلوم..
سجاده موجمع کردم دستی به محاسن بلندوخیسم کشیده وگوشی موبایلم روازروی دراوراتاقم برداشتم وروی مخاطب خاصم زده وsim2روبااشاره انگشتم بردم روی call...
طولی نکشید که جمله ی "همراه اول وآخرم"برروی صفحه نمایش گوشیم نمایان شد؛
بووووق..
بووووق..
_الوببخشیدهمراه اول وآخرم؟؟؟
-سلام امیرطاها خوبی آقایی؟؟!
_سلام نازنین زهرای من توخوب باشی منم خوبم خانمی..
-شکرنفسی هست میکشم"
_انشالله نفست همیشه به گرمی باشه وسایه ت روی سرم خانومم تنهادلیل زندگیم"
_دکترچی گفت ؛خانمی؟؟
_نمیدونم بامامان حرف زد ؛
مامان هم وقتی ازاتاق دکتربیرون اومدبمن چیزی نگفت وتوی کل مسیرتاخونه هم حرفی نزد"!
_امیرطاها؟؟
_جان امرطاهافدای صداکردنت برم
_جان دلم بگونازنین زهرام"
_میگم که..
اگه من..
یروز..
عمرم بدنیانباشه...
توبعدمن میری باکسی تورابطه؟؟؟
_زبونت لال شه الهی ..
_من پیش خدایه نیمچه آبرویی دارم شفاتوازخدانگیرم که امیرطاهانیستم..
_حالا اگه تقدیرم رفتن بود؟؟؟
اشک توچشمام حلقه زده بود..
بغضموقورت داده وگفتم:
_بدو اون مانتوآبی قشنگه توبپوش یه تیپ خوجل بزن تانیمساعت دیگه باماشین میام دنبالت بریم پیتزاخوری کل بنداریم داغ داغ هرکی کمترخوردباید پول پیتزاروبده خب؟؟؟
_باشه هرچی آقایی بگه..
مکالمه که قطع شدهق هق گریه کردم پاشدم توی آینه به چشمای قرمزم نگاه کردم وباخودم گفتم:
_دیووونه چته تو؟؟؟!!
تومثلاتکیه گاهشی!!
اینجوری که میفهمه آقاییش هم نگرانه!
آب سردی بصورتم زده دستی بموهام کشیده ودقایقی بعدتوی سانتافه کرم رنگم جلوی خونه نازنین زهرامنتظربودم..
موزیکی لایت ازپخش ماشینم توی فضاplayشده بود:
همه میگن؛ که تو رفتی●♪♫
همه میگن؛ که تو نیستی…●♪♫
همه میگن که دوباره؛
دلِ تنگمو شکستی… دروغه!●♪♫
چجوری دلت میومد؛ منو اینجوری ببینی؟●♪♫
با ستاره ها، چه نزدیک…●♪♫
منو توو دوری ببینی●♪♫
همه گفتن که تو رفتی؛
ولی گفتم که دروغه!●♪♫
همه میگن؛ که عجیبه…●♪♫
اگه منتظر بمونم…●♪♫
همه حرفاشون دروغه!●♪♫
تا ابد، اینجا میمونم…●♪♫
بی تو و اسمت عزیزم؛
اینجا خیلی سوت و کوره●♪♫
ولی خوب عیبی نداره؛ دلِ من خیلی صبوره…●
توی فکربودم وغرق خیال که صدایی نازک ولطیف دخترانه درحالی که باخواننده همخوانی میکرد
یکهوجیغ بنفشی زدکه ازجام پریدم باخوشحالی زایدالوصفی گفت:وااااعای مازیاااارفلاحی عاااشقشم یعنی منوبخودم آورد..
_جووون باوع تیپشو!!!!!!!!
سلام جیگرررر جااااان..
چه تیپی زده خانوم خانومااااا. .!!!
درحالی که ازماشین پیاده میشدم خم شده بوسه ای بردستای ظریف ولاغرش زدم درب جلوی ماشین روبازکرده وگفتم:
_بفرمایید پرنسس زیبای من ..
_عه امیرطاهالوسم نکن دیگه..
بهش لبخندشیرینی زده وگفتم:
_لوس آقاییش بایدباشه..
لحظه ای لبخندژوکوندی روی لباش نشسته و صورت رنگ پریده ومهتابی رنگش روقشنگترکرده وگفت:
_کمترلوسم کن امیرطاها یه وقت اگه نبودم کیومیخوای جای من لوس کنی؟؟
مازیارداشت میخوند؛:
همه میگن؛ که عجیبه…●♪♫
اگه منتظر بمونم…●♪♫
همه حرفاشون دروغه!●♪♫
باهاش همصداخوندم باصدایی بلند:
_ دروووووووووووووووغه!●♪♫
دروووووووووووووووغه!●♪♫
اونروزتامیتونستیم خوش گذروندیم آخرشب که رسوندمش خونه شون جلوی درخونه باچشمای میشی کوچولوش نگاهی بیرمق کردبهم وگفت:
_امیرطاها؟؟؟
درحالی که چشمای خوشگلشو بانگرانی نگاه میکردم گفتم:
_جاااان دل امیرطاهااااااا...
گفت:جواب سوالموندادی!!!!!!!
خودموبه اون راه زدم وگفتم:
_کدوم سوال جانا؟؟؟!!!
بااستیصال خاصی که تووجودش مشهودبودبه آرامی این پاواون پاشد وگفت:
_میشه وقتی باهات حرف میزنم توچشمام نگاه کنی وسرتوپایین نندازی یاجای دیگه ای رونگاه نکنی؟؟؟!!!!!!
درحالی که سعی میکردم بغضموقورت بدم وحلقه اشک که توچشمام نقش بسته بودرونبینه برگشته توی چشماش زل زدم وگفتم:
_جااااااان دلمممممم نازنین زهراااااام..
جااااانم مگه میشه باتوحرف زدوتوچشمای نازت نگاه نکرد!!!!!!
لبخندبیرمقی زده وگفت:
_بعدمن میشه غصه نخوری وزندگیتوادامه بدی؟؟؟
توی این مدت که مریض شدم موهات جوگندمی شده مرگ پایان کبوترنیست امیرطاهای من..
ادامه دارد..
۸.۱k
۰۹ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.