فیک فکر کنم عاشقش شدم پارت ١
2020/11/17
سئول کره ی جنوبی
از زبان تهیونگ
با صدای الارم گوشیم از خواب بیدار شدم دستی توی موهام کشیدم قاب عکسی که روی پاتختیم بود رو برداشتم و بهش نگاه کردم ( قاب عکس دختری تقریبا ٩ یا ١٠ ساله هست ) کوچولو امروز تولدت هست تولد١٩ سالگیت نمیدونم الان چه شکلی شدی ولی مطمعنم خیلی خوشگل شدی نمیدونم کجایی و داری دقیقا چیکار می کنی ولی امیدوارم هرجا که هستی خوشحال باشی 🥺
در همین لحظه در پاریس فرانسه
لوسی : پاشو ببینم خرس گنده مثلاً امروز تولدته
هانا : لوسی توروخدا بزار یکم دیگه بخوام دیشب تا نصفه شب درگیر پروژم بودم نتونستم بخوابم
لوسی : من این چیزا حالیم نمیشه پاشو ببینم که کلی کار داریم برای تولدت
هانا : 😴
لوسی : مگه با تو نیستم 😡 وی یک لگد خیلی محکم به هانا میزند که باعث میشه هانا از اون ور تخت با مخ بخوره زمین
هانا : 🥴 چرا اینجوری میکنی مگه با من چه پدر کشتگی ای داری که اینطوری می کنی
لوسی : وی درحال پاره شدن از خنده است : 🤣 پاشو ببینم خودتو جمع کن تا الآنم کلی از برنامه عقبیم
هانا : باشه
هانا پاشد رفت یک حموم پنج دقیقه ای و اومد و بعدش رفت آماده شد
توی راه
هانا : اول از همه باید کجا بریم
لوسی : اول میریم برات یک لباس قشنگ میگیریم تو باید توی مهمونی امشب از همه بیشتر بدرخشی میدونی که تولدته
هانا : آره میدونم پس پیش به سوی فروشگاه
بعد از کلی لباس عوض کردن بالاخره هانا یکی رو پسندید
هانا : به نظرت این خوبه نه ؟ آخه هم خیلی باز نیست هم خیلی پر زرق و برق نیست
لوسی : 😪
هانا : یا مگه با تو نیستم ! 😡
لوسی : ها چی شده ! من کجام ! تو کی هستی !
هانا : 🤦♀️ پاشو بریم لباسه رو حساب کنیم
لوسی : عه بالاخره لباست رو انتخاب کردی !
هانا : بیا تا کتکت نزدم
لوسی : خب حالا نوبت کفش و کیف
هانا : اوهوم
بالاخره بعد از کلی گشت و گذار کفش و کیفی که به دل هانا بشینه رو پیدا کردند
لوسی : اخیش بالاخره تموم شد 😩
هانا : حالا همچین رفتار میکنند یکی ندونه فکر می کنه کوه کندی 😒
لوسی : والا از کوه کندنم کمتر نبود
اسلاید دوم : عکس لباس و کیف هانا
اسلاید دوم : عکس کفش های هانا
امیدوارم که خوشتون اومده باشه منتظر پارت های بعدی باشید
سئول کره ی جنوبی
از زبان تهیونگ
با صدای الارم گوشیم از خواب بیدار شدم دستی توی موهام کشیدم قاب عکسی که روی پاتختیم بود رو برداشتم و بهش نگاه کردم ( قاب عکس دختری تقریبا ٩ یا ١٠ ساله هست ) کوچولو امروز تولدت هست تولد١٩ سالگیت نمیدونم الان چه شکلی شدی ولی مطمعنم خیلی خوشگل شدی نمیدونم کجایی و داری دقیقا چیکار می کنی ولی امیدوارم هرجا که هستی خوشحال باشی 🥺
در همین لحظه در پاریس فرانسه
لوسی : پاشو ببینم خرس گنده مثلاً امروز تولدته
هانا : لوسی توروخدا بزار یکم دیگه بخوام دیشب تا نصفه شب درگیر پروژم بودم نتونستم بخوابم
لوسی : من این چیزا حالیم نمیشه پاشو ببینم که کلی کار داریم برای تولدت
هانا : 😴
لوسی : مگه با تو نیستم 😡 وی یک لگد خیلی محکم به هانا میزند که باعث میشه هانا از اون ور تخت با مخ بخوره زمین
هانا : 🥴 چرا اینجوری میکنی مگه با من چه پدر کشتگی ای داری که اینطوری می کنی
لوسی : وی درحال پاره شدن از خنده است : 🤣 پاشو ببینم خودتو جمع کن تا الآنم کلی از برنامه عقبیم
هانا : باشه
هانا پاشد رفت یک حموم پنج دقیقه ای و اومد و بعدش رفت آماده شد
توی راه
هانا : اول از همه باید کجا بریم
لوسی : اول میریم برات یک لباس قشنگ میگیریم تو باید توی مهمونی امشب از همه بیشتر بدرخشی میدونی که تولدته
هانا : آره میدونم پس پیش به سوی فروشگاه
بعد از کلی لباس عوض کردن بالاخره هانا یکی رو پسندید
هانا : به نظرت این خوبه نه ؟ آخه هم خیلی باز نیست هم خیلی پر زرق و برق نیست
لوسی : 😪
هانا : یا مگه با تو نیستم ! 😡
لوسی : ها چی شده ! من کجام ! تو کی هستی !
هانا : 🤦♀️ پاشو بریم لباسه رو حساب کنیم
لوسی : عه بالاخره لباست رو انتخاب کردی !
هانا : بیا تا کتکت نزدم
لوسی : خب حالا نوبت کفش و کیف
هانا : اوهوم
بالاخره بعد از کلی گشت و گذار کفش و کیفی که به دل هانا بشینه رو پیدا کردند
لوسی : اخیش بالاخره تموم شد 😩
هانا : حالا همچین رفتار میکنند یکی ندونه فکر می کنه کوه کندی 😒
لوسی : والا از کوه کندنم کمتر نبود
اسلاید دوم : عکس لباس و کیف هانا
اسلاید دوم : عکس کفش های هانا
امیدوارم که خوشتون اومده باشه منتظر پارت های بعدی باشید
۳۱.۱k
۱۱ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.