رمان یک خاطره پارت ۱۴:
♥🖤♥🖤♥🖤♥🖤♥
#یک_خاطره [🖤♥]
#پارت_¹⁴ [🖤♥]
- نه خیر همین جا میمونم.
شدو به هوش اومد.
- اهای شدو خوبی؟ چرا دوباره از حال رفتی؟
که یه مشت زد توی صورتم.
«سیلور🌪🤍»
داشتم به بلیز فکر میکردم که متوجه شدم شدو داره یه مشت میزنه توی صورت سونیک.
سونیک خورد زمین: آخخخخ چه مرگته؟
- فک کنم... حافظه اش برگشت.
شدو- فهمیدم کی هستم. حتی تویی که نقشی توی زندگیم نداری رو هم به یاد اوردم سونیک.
سونیک بلند که شد سریع از اتاق رفت بیرون.
منم مثل ماست خشک شده بودم گوشه اتاق.
شدوی عصبی یه نگاهی به من انداخت و بعد از اتاق رفت بیرون.
شدو- یه پوستی ازت بکنم که تا عمر داری یادت بمونه سونیک. دمتو تکون میدی؟؟؟
«سونیک💙⚡»
اههه این از کجا فهمید من دم تکون میدادم؟ اخه بدبختی بد تر از این؟ اینکه شدو وقتی عصاب نداره بیفته دنبالت؟
♥🖤♥🖤♥🖤♥🖤♥
لایک کنید انرژی بگیرم توی مدرسه سرم شلوقه یکم
#یک_خاطره [🖤♥]
#پارت_¹⁴ [🖤♥]
- نه خیر همین جا میمونم.
شدو به هوش اومد.
- اهای شدو خوبی؟ چرا دوباره از حال رفتی؟
که یه مشت زد توی صورتم.
«سیلور🌪🤍»
داشتم به بلیز فکر میکردم که متوجه شدم شدو داره یه مشت میزنه توی صورت سونیک.
سونیک خورد زمین: آخخخخ چه مرگته؟
- فک کنم... حافظه اش برگشت.
شدو- فهمیدم کی هستم. حتی تویی که نقشی توی زندگیم نداری رو هم به یاد اوردم سونیک.
سونیک بلند که شد سریع از اتاق رفت بیرون.
منم مثل ماست خشک شده بودم گوشه اتاق.
شدوی عصبی یه نگاهی به من انداخت و بعد از اتاق رفت بیرون.
شدو- یه پوستی ازت بکنم که تا عمر داری یادت بمونه سونیک. دمتو تکون میدی؟؟؟
«سونیک💙⚡»
اههه این از کجا فهمید من دم تکون میدادم؟ اخه بدبختی بد تر از این؟ اینکه شدو وقتی عصاب نداره بیفته دنبالت؟
♥🖤♥🖤♥🖤♥🖤♥
لایک کنید انرژی بگیرم توی مدرسه سرم شلوقه یکم
۲.۳k
۰۴ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.