عاشقانه ایی به نام او A romance in her name part:15
_خب من میشهه خب راهنماییم کنین..
٪هان؟!
_خب بگین وقتی یه آدم عاشق میشه چه حسایی بهش دست میده!
جین در گوش تهیونگ
٪به نظرت کیه؟!
-شاید یکی از همکارای مافیاش
-یعنی خبریه؟!
٪خب وقتی جونگکوک داره این سوال و میپرسه یعنی یه خبرایی هست
_میشه بپرسم دقیقا چی گفتین
٪چیز خواصی نیود یه مشورت
٪خب ببین پسرجان وقتی آدم عاشق میشه حسایی بهش دست میده و روش حساس میشه وقتی کنار مردای دیگس بهش حسودی میکنه
-دو:وقتی نزدیکش میشی یا استرس میگیری یا تپش قلب
٪سه:همیشه هرچی اون میگه خواه و ناخواهه آرس
-چهار:نمیتونی سرش داد بزنی یا کنارش عصبی بشی بجز اینکه برای خودش عصبی باشی
٪خب حالا بگو آن فرد بدبخت کی هست؟!
_بابا من فقط یه سوال پرسیدم این دلیل نمیشه که من عاشق شدم
که تهیونگ بلندشد و دستاشو داد پشت سرش و سینه جلو داد
-خب وقتی جونگکوک راجب عشق سوال میپرسه حتما شده
_من مطمئن نیستم
که جین پاشد و داد زد
٪آهاااا گیرت اوردم
_....
-....
٪امم خب کی هست
_فعلا نمیتونم بگم دیگه دیگه حدافظ
جونگکوک به همراه کتس سریع از جاش کند و به سمت بیرون رفت و داخل ماشینش نشست
_اونا واقعا دیوونن
و به سمت عمارتش روند دستش دوباره درد گرفت در حدی که نمیتونست فرمون و نگهداره
...............
با کمک محافظا به سمت اتاقش رفت
_دکتر
&قربان دکتر...
_دکترر....
&قربان دکتر نیست
_یعنی چی که نیس
&قربان ایشون...
_توضیح نمیخوام خودم میتونم انجامش بدم از ا/ت بهم خبر بده
خودشم نمیدونست چرا یهویی مغزش رفت سمت ا/ت الان فقط طبق معمول باید به فکر خودش میبود
از درد زیاد از هوش رفت
و بادیگاردا نتونستن چیزی بهش بگن
که رفتن دنبال ا/ت
...........
&زودباش داره جون میده؟!
ا/ت با این خبر نگرانش شد و بدو بدو رفت تو اتاق
در و که باز کرد(مثل فیلما تصور کنین)دید از دستش داره خون میاد
+من آب گرم میخوام یه پارچه و یه باند سریع
وسایل مورد نیازش رو از بادیگارد گرفت و شروع کرد
پانسمان دستش رو باز کرد
یکم عفونت کرده بود
حتما به خاطر این بود که تویه کل مهمونی دستش تحت فشار بوده
اول دستمال و خیس کرد و رویه زخمش کشید تا خوناشو پاک کنه بعدش با باند بستش یجورایی باند دستش رو عوض کرد
وقتی داشت این کارو میکرد حس میکرد بی هوش نیسته و داره فیلم در میاره و حدسشم درست بود
باورتون بشه یا نه
جونگکوک فیلم بازی کرد تا ا/تو دوباره بتونه ببینه چون قطعا ا/ت به خاطر کاراش نمیتونست زیاد پیشش باشه
جونگکوک که چشماش نیمه باز بود داشت به ا/ت نگاه میکرد و زیر زیرکی به حالت نگران
ا/ت میخندید
اینا براش تازگی داشت براش جدید بود حس اینکه بخنده یا زیرزیرکی کسیو نگاه کنه و برای دیدنش تظاهر کنه درد داره براش تازگی خاصی داشت شاید هیونگاش اشتباه نکرده باشن و کوک واقعا عاشق شده!
٪هان؟!
_خب بگین وقتی یه آدم عاشق میشه چه حسایی بهش دست میده!
جین در گوش تهیونگ
٪به نظرت کیه؟!
-شاید یکی از همکارای مافیاش
-یعنی خبریه؟!
٪خب وقتی جونگکوک داره این سوال و میپرسه یعنی یه خبرایی هست
_میشه بپرسم دقیقا چی گفتین
٪چیز خواصی نیود یه مشورت
٪خب ببین پسرجان وقتی آدم عاشق میشه حسایی بهش دست میده و روش حساس میشه وقتی کنار مردای دیگس بهش حسودی میکنه
-دو:وقتی نزدیکش میشی یا استرس میگیری یا تپش قلب
٪سه:همیشه هرچی اون میگه خواه و ناخواهه آرس
-چهار:نمیتونی سرش داد بزنی یا کنارش عصبی بشی بجز اینکه برای خودش عصبی باشی
٪خب حالا بگو آن فرد بدبخت کی هست؟!
_بابا من فقط یه سوال پرسیدم این دلیل نمیشه که من عاشق شدم
که تهیونگ بلندشد و دستاشو داد پشت سرش و سینه جلو داد
-خب وقتی جونگکوک راجب عشق سوال میپرسه حتما شده
_من مطمئن نیستم
که جین پاشد و داد زد
٪آهاااا گیرت اوردم
_....
-....
٪امم خب کی هست
_فعلا نمیتونم بگم دیگه دیگه حدافظ
جونگکوک به همراه کتس سریع از جاش کند و به سمت بیرون رفت و داخل ماشینش نشست
_اونا واقعا دیوونن
و به سمت عمارتش روند دستش دوباره درد گرفت در حدی که نمیتونست فرمون و نگهداره
...............
با کمک محافظا به سمت اتاقش رفت
_دکتر
&قربان دکتر...
_دکترر....
&قربان دکتر نیست
_یعنی چی که نیس
&قربان ایشون...
_توضیح نمیخوام خودم میتونم انجامش بدم از ا/ت بهم خبر بده
خودشم نمیدونست چرا یهویی مغزش رفت سمت ا/ت الان فقط طبق معمول باید به فکر خودش میبود
از درد زیاد از هوش رفت
و بادیگاردا نتونستن چیزی بهش بگن
که رفتن دنبال ا/ت
...........
&زودباش داره جون میده؟!
ا/ت با این خبر نگرانش شد و بدو بدو رفت تو اتاق
در و که باز کرد(مثل فیلما تصور کنین)دید از دستش داره خون میاد
+من آب گرم میخوام یه پارچه و یه باند سریع
وسایل مورد نیازش رو از بادیگارد گرفت و شروع کرد
پانسمان دستش رو باز کرد
یکم عفونت کرده بود
حتما به خاطر این بود که تویه کل مهمونی دستش تحت فشار بوده
اول دستمال و خیس کرد و رویه زخمش کشید تا خوناشو پاک کنه بعدش با باند بستش یجورایی باند دستش رو عوض کرد
وقتی داشت این کارو میکرد حس میکرد بی هوش نیسته و داره فیلم در میاره و حدسشم درست بود
باورتون بشه یا نه
جونگکوک فیلم بازی کرد تا ا/تو دوباره بتونه ببینه چون قطعا ا/ت به خاطر کاراش نمیتونست زیاد پیشش باشه
جونگکوک که چشماش نیمه باز بود داشت به ا/ت نگاه میکرد و زیر زیرکی به حالت نگران
ا/ت میخندید
اینا براش تازگی داشت براش جدید بود حس اینکه بخنده یا زیرزیرکی کسیو نگاه کنه و برای دیدنش تظاهر کنه درد داره براش تازگی خاصی داشت شاید هیونگاش اشتباه نکرده باشن و کوک واقعا عاشق شده!
۳۳.۳k
۱۱ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.