(اون برادر من نیست )
P28
***صدای نوتیص گوشیم رو شنیدم.....
پیام: برات شماره جونگ کوک رو فرستادم ....بهش زنگ بزن ***
شماره رو گرفتم ............
فقط صدای بوق گوشی میشنیدم.......تا اینکه صدای آشنایی به گوشم خورد
جونگ کوک:چیه؟؟
ات: ام....جونگ کوک...تویی؟
جونگ کوک: شماره منو از کجا اوردی؟
ات: از مامان گرفتم...
جونگ کوک: حواست باشه.......
**که دیگ ادامه شو نگفت ***
جونگ کوک: کاری نداری قعط میکنم
ات: نه نه .....الان کجایی؟؟
جونگ کوک: خونه خودم
ات: آها.......آخه مامان نگران بود ....چرا گوشیتو جواب نمیدادی؟؟؟
جونگ کوک: باید به تو جواب بدم؟؟
ات: چرا انقد سنگین حرف میزنی ....چیه ....من کاری کردم؟؟؟
جونگ کوک: تو کاری کردی........
***لحن صداش های عصبی تر میشد ***
ات: میشه باهات رو در رو حرف بزنم؟؟؟
***که جونگ کوک از پشت گوشی هوفی از سر حرص کشید و گفت: آدرس رو برات میفرستم بیا **
[استایل جونگ کوک اسلاید دوم]
آدرس رو برام فرستاد ........از کمپانی اومدم بیرون ....و سریع سوار یه تاکسی شدم
***بعد از ۲۰ مین رسیدم ***
شماره جونگ کوک رو گرفتم
جونگ کوک: رسیدی ؟
ات: اوم.....آره الان پشت درم
جونگ کوک: بیا تو در بازه
ات: ااا باشه....
**گوشی رو قعط کردم و وارد خونه شدم ......*****
بوی ***سی***گار و ***ال***کل باهم قاطی شده بودن
ات: جونگ کوک؟؟؟
**که دیدم روی کاناپه دراز کشیده با ****سی***گار توی دستش
ات: چی کار میکنی؟؟
* **و سی***گار رو از دستش کشیدم بیرون
***که دیدم پاشد و نشست روی صندلی و خمار بهم نگاه کرد **
جونگ کوک: امید وارم با ****دوست****پسرت کات کرده باشی و پاتو گذاشته باشی اینجا **
ات: اون دوست******پسر من نیست و نبوده ...ما فقط دوستای معمولی هستیم
***که دیدم پاشد وایساد و دستاشو دور کمرم حلقه کرد و گفت::::
***صدای نوتیص گوشیم رو شنیدم.....
پیام: برات شماره جونگ کوک رو فرستادم ....بهش زنگ بزن ***
شماره رو گرفتم ............
فقط صدای بوق گوشی میشنیدم.......تا اینکه صدای آشنایی به گوشم خورد
جونگ کوک:چیه؟؟
ات: ام....جونگ کوک...تویی؟
جونگ کوک: شماره منو از کجا اوردی؟
ات: از مامان گرفتم...
جونگ کوک: حواست باشه.......
**که دیگ ادامه شو نگفت ***
جونگ کوک: کاری نداری قعط میکنم
ات: نه نه .....الان کجایی؟؟
جونگ کوک: خونه خودم
ات: آها.......آخه مامان نگران بود ....چرا گوشیتو جواب نمیدادی؟؟؟
جونگ کوک: باید به تو جواب بدم؟؟
ات: چرا انقد سنگین حرف میزنی ....چیه ....من کاری کردم؟؟؟
جونگ کوک: تو کاری کردی........
***لحن صداش های عصبی تر میشد ***
ات: میشه باهات رو در رو حرف بزنم؟؟؟
***که جونگ کوک از پشت گوشی هوفی از سر حرص کشید و گفت: آدرس رو برات میفرستم بیا **
[استایل جونگ کوک اسلاید دوم]
آدرس رو برام فرستاد ........از کمپانی اومدم بیرون ....و سریع سوار یه تاکسی شدم
***بعد از ۲۰ مین رسیدم ***
شماره جونگ کوک رو گرفتم
جونگ کوک: رسیدی ؟
ات: اوم.....آره الان پشت درم
جونگ کوک: بیا تو در بازه
ات: ااا باشه....
**گوشی رو قعط کردم و وارد خونه شدم ......*****
بوی ***سی***گار و ***ال***کل باهم قاطی شده بودن
ات: جونگ کوک؟؟؟
**که دیدم روی کاناپه دراز کشیده با ****سی***گار توی دستش
ات: چی کار میکنی؟؟
* **و سی***گار رو از دستش کشیدم بیرون
***که دیدم پاشد و نشست روی صندلی و خمار بهم نگاه کرد **
جونگ کوک: امید وارم با ****دوست****پسرت کات کرده باشی و پاتو گذاشته باشی اینجا **
ات: اون دوست******پسر من نیست و نبوده ...ما فقط دوستای معمولی هستیم
***که دیدم پاشد وایساد و دستاشو دور کمرم حلقه کرد و گفت::::
۲۴.۰k
۲۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.