از چه برایت بگویم؟
از چه برایت بگویم؟
از دیوارهای رنگ و رو رفته ی این خانه و کتابخانه ای با کتاب های قدیمی و پوسیده و پیانویی خاک گرفته در کنج سالن؛
یا شاخه های گل رز پژمردهی درون باغ که با هر باد بیشتر تبدیل به خارزار میشود
از چه برایت بگویم؟
از صدای نالهی تاب روی تراس که با هر بار تکان خوردنش صدای خنده های شیرینت را در گوشم طنینانداز می کند
از چه برایت بگویم؟
آخر تو شئ بی جان چه میدانی از جنون نبود معشوق..
از دیوارهای رنگ و رو رفته ی این خانه و کتابخانه ای با کتاب های قدیمی و پوسیده و پیانویی خاک گرفته در کنج سالن؛
یا شاخه های گل رز پژمردهی درون باغ که با هر باد بیشتر تبدیل به خارزار میشود
از چه برایت بگویم؟
از صدای نالهی تاب روی تراس که با هر بار تکان خوردنش صدای خنده های شیرینت را در گوشم طنینانداز می کند
از چه برایت بگویم؟
آخر تو شئ بی جان چه میدانی از جنون نبود معشوق..
۲.۴k
۱۹ دی ۱۴۰۳