FAKE
FAKE
JUNGKOOK
|PART⁵❤💋|
که یهو رادیکا اومد
÷کوک ...
_الان نه سرم شلوغه
÷اما ...
_گفتم الان نه(داد)
کل بیمارستان بهمون نگاه میکرد
دستمو گرفت و کشید و برد تو اسانسور
کنار یه مرده ی دیگه وایساده بودم و سعی
میکردم ازش فاصله بگیرم
چون آدم خوبی به نظر نمیومد
ولب هرچقد میرفتم اونور تر
هعی بیشتر میومد سمتم
و بهم نیشخند زده بود
همینجوری داشتیم همو نگاه میکردیم
که کوک از شانم گرفت و سمت
خودش اوردتم
با حرص به جلو نگاه میکرد
انگار با قیافش ی میگفت
دیگه کارت تمومه
یه طبقه واستاد و مرده رفت
و منو کوک تو اسانسور تنها بودیم
که رسیدیم
دستمو دوباره کشید که دیگه
طدم به سیم آخر
+چته(سلیطه ایی)
_چم نیست(داد)
+چرا اینطوری رفتار میکنی(داد)
_چطوری رفتار من ایرادی داره(داد)
+آره(داد)
_کجاش؟!
+همش سعی میکنی
خودتو رییس بدونی
و برایه بقیه تکلیف روشن کنی
_اصلنم اینطوری نیست
+چرا هست ولی نمیخوای
باور کنی
_مشکل من یه چیز دیگش که تو اصلا درکش نمیکنی
ا/ت چپ چپ نگاش کرد که
یهو بلندتر داد زد و گفت
_اون نه
+خب چته
_من.....
+جعر
_چته
+مدیر پشتته
_آی سل...
=سلام وزهرمار سلام و کوفت
اینا چیه
+_چیا
=این دوتا پرونده مگه دست شما
دوتا نبوده
_+خب
=خب...فقط خببب پس زیر کشویه
میز من چیکار میکرده
+من نمیدونم
=اگر عرضه ی انجام وضیفتون و ندارید
حداقل کار مفیدتری انجام بدید
تا پرونده ها گم نشم
و راهشو گرفت و رفت که پشت بندش
جسی اومد داخل
×اوه فک کنم اشتباهی پرونده هارو گم کردم
_جسی این کار تو بود
×نه چرا همچین فکری میکنی
+تویههههههههه..
×میدونم متاسفم
و رفت
+بزنمممشششششششششااااااا
_چیشده بود
+من پرونده هارو دادم به جسی تا
به مدیر تحولیشون بده ولی مثل
اینکه اینطوری پیش نرفته
این داستان ادامه دارد ...؟!
JUNGKOOK
|PART⁵❤💋|
که یهو رادیکا اومد
÷کوک ...
_الان نه سرم شلوغه
÷اما ...
_گفتم الان نه(داد)
کل بیمارستان بهمون نگاه میکرد
دستمو گرفت و کشید و برد تو اسانسور
کنار یه مرده ی دیگه وایساده بودم و سعی
میکردم ازش فاصله بگیرم
چون آدم خوبی به نظر نمیومد
ولب هرچقد میرفتم اونور تر
هعی بیشتر میومد سمتم
و بهم نیشخند زده بود
همینجوری داشتیم همو نگاه میکردیم
که کوک از شانم گرفت و سمت
خودش اوردتم
با حرص به جلو نگاه میکرد
انگار با قیافش ی میگفت
دیگه کارت تمومه
یه طبقه واستاد و مرده رفت
و منو کوک تو اسانسور تنها بودیم
که رسیدیم
دستمو دوباره کشید که دیگه
طدم به سیم آخر
+چته(سلیطه ایی)
_چم نیست(داد)
+چرا اینطوری رفتار میکنی(داد)
_چطوری رفتار من ایرادی داره(داد)
+آره(داد)
_کجاش؟!
+همش سعی میکنی
خودتو رییس بدونی
و برایه بقیه تکلیف روشن کنی
_اصلنم اینطوری نیست
+چرا هست ولی نمیخوای
باور کنی
_مشکل من یه چیز دیگش که تو اصلا درکش نمیکنی
ا/ت چپ چپ نگاش کرد که
یهو بلندتر داد زد و گفت
_اون نه
+خب چته
_من.....
+جعر
_چته
+مدیر پشتته
_آی سل...
=سلام وزهرمار سلام و کوفت
اینا چیه
+_چیا
=این دوتا پرونده مگه دست شما
دوتا نبوده
_+خب
=خب...فقط خببب پس زیر کشویه
میز من چیکار میکرده
+من نمیدونم
=اگر عرضه ی انجام وضیفتون و ندارید
حداقل کار مفیدتری انجام بدید
تا پرونده ها گم نشم
و راهشو گرفت و رفت که پشت بندش
جسی اومد داخل
×اوه فک کنم اشتباهی پرونده هارو گم کردم
_جسی این کار تو بود
×نه چرا همچین فکری میکنی
+تویههههههههه..
×میدونم متاسفم
و رفت
+بزنمممشششششششششااااااا
_چیشده بود
+من پرونده هارو دادم به جسی تا
به مدیر تحولیشون بده ولی مثل
اینکه اینطوری پیش نرفته
این داستان ادامه دارد ...؟!
۲۷.۶k
۲۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.