Betrayal p24
بورا. اهم اهم(سرفه الکی)
ات سریع جیمینو هل داد
جیمین. دخترم یه در بزن خوب
بورا. تو به مامانم خیانت کردی(داد، گریه)
جیمین. دخترم نه این این مامانته
بورا. من دیگه بچه نیستم بابانمیتونی گولم بزنی😭
ات سرشو اورد بالا
ات. قشنگ مامان(بغض)
بورا. 😳
ات. بیا بغلم😭
بورا بدو بدو رفت بغلش
بورا. چرا.. چرا اخه اینکارو کردی😭
ات. بخاطر خودتون
بورا. وایسا ببینم (از بغل ات امد بیرون)
ات. هوم؟
بورا. نه اینطوری نمیشه
ات. ها؟
بورا. باید از دلم در بیارین
ات. چطوری؟
بورا. برو داداش بخر برام😭
جیمین. بچه به این قشنگی رو کی دیده اخه قربون حرف زدنت بشم (پسرم توعم از خدا خداسته)
ات....
بورا. مامان 😭
ات. باشه بهش فکر میکنم
بورا. یسسسس.. ولی تا وقتی نیاریش باهات قهرم
رفت از اتاق بیرون
جیمین. خب خب بیبی من؟
ات. گفتم بهش فک میکنم
جیمین. نه فک نمیکنی
رو ات خیمه زد(اسماتتتت)
ویو صبح ات
از خواب بیدار شدم دیدم جیمین بغلم کرده یه بوسه ریزی رو لباش گذاشتم سرمو برگردوندم با چیزی که دیدم تعجب کردم اون بورا بود دست به سینه وایستاده بود
ات. بـ بـ بـ بورا اینجاچیکار میکنی(هول شده چون لختن)
بورا. منتظرم واسم داداش بخری(داد)
جیمین. یاخداچیشده... بورا😳
ات. باش برو بیرون میرم میخرم(شمرده شمرده)
بورا. باشه... ولی توروخدا اینقدر چندش بازی درنیارین عوقققق من برم
رفت
ات. این بچه چقدر چیز میدونه
جیمین رو ات خیمه زد
ات. چیکار میکنی الان میاد تو
جیمین. میدونی چقدر دلم واست تنگ شده بود؟
ات....
جیمین. بوسه ای روی لب ات گذاشت سریع ازش جداشد رفتن حموم بعدشم موهاشون رو خشک کردن لباس پوشیدن رفتن پایین
ات. تا صبحونه رو اماده کنم برو چیزو صدا کن
جیمین. 😳
ات. ای منحرف بورارو میگم
جیمین. خودمم میدونستم
رفت
ات. اره جون عمتت(داد)
جیمین. بنده عمه ندارم
ات. ایششش
جیمین بورا رو صدا کرد امد پایین صبحونه خوردن
بورا. چیشد؟
ات. چی چیشد؟
بورا. داداش؟
ات. خب باشه داداشت تا نه ماه دیگه به دنیا میاد
بورا. تا اون وقتی با کی بازی کنم
ات. با عن... یعنی اسباب بازیات
جیمین. بچه عمو یونگیت بچه داییت
ات. اونا بچه دارن😳
جیمین. بله یکی هم نه ماشالا خیلی دست به کار شدن یونگی2تانامجون3تا البته دوتاش دوقلو یکیش هم تک
گوشی جیمین زنگ خورد
ادامه دارد..
حمایت کنید🥺♥
به به آدمین جذابتون امددددد😎
الان از خواب بیدارشدممممممم😴
ات سریع جیمینو هل داد
جیمین. دخترم یه در بزن خوب
بورا. تو به مامانم خیانت کردی(داد، گریه)
جیمین. دخترم نه این این مامانته
بورا. من دیگه بچه نیستم بابانمیتونی گولم بزنی😭
ات سرشو اورد بالا
ات. قشنگ مامان(بغض)
بورا. 😳
ات. بیا بغلم😭
بورا بدو بدو رفت بغلش
بورا. چرا.. چرا اخه اینکارو کردی😭
ات. بخاطر خودتون
بورا. وایسا ببینم (از بغل ات امد بیرون)
ات. هوم؟
بورا. نه اینطوری نمیشه
ات. ها؟
بورا. باید از دلم در بیارین
ات. چطوری؟
بورا. برو داداش بخر برام😭
جیمین. بچه به این قشنگی رو کی دیده اخه قربون حرف زدنت بشم (پسرم توعم از خدا خداسته)
ات....
بورا. مامان 😭
ات. باشه بهش فکر میکنم
بورا. یسسسس.. ولی تا وقتی نیاریش باهات قهرم
رفت از اتاق بیرون
جیمین. خب خب بیبی من؟
ات. گفتم بهش فک میکنم
جیمین. نه فک نمیکنی
رو ات خیمه زد(اسماتتتت)
ویو صبح ات
از خواب بیدار شدم دیدم جیمین بغلم کرده یه بوسه ریزی رو لباش گذاشتم سرمو برگردوندم با چیزی که دیدم تعجب کردم اون بورا بود دست به سینه وایستاده بود
ات. بـ بـ بـ بورا اینجاچیکار میکنی(هول شده چون لختن)
بورا. منتظرم واسم داداش بخری(داد)
جیمین. یاخداچیشده... بورا😳
ات. باش برو بیرون میرم میخرم(شمرده شمرده)
بورا. باشه... ولی توروخدا اینقدر چندش بازی درنیارین عوقققق من برم
رفت
ات. این بچه چقدر چیز میدونه
جیمین رو ات خیمه زد
ات. چیکار میکنی الان میاد تو
جیمین. میدونی چقدر دلم واست تنگ شده بود؟
ات....
جیمین. بوسه ای روی لب ات گذاشت سریع ازش جداشد رفتن حموم بعدشم موهاشون رو خشک کردن لباس پوشیدن رفتن پایین
ات. تا صبحونه رو اماده کنم برو چیزو صدا کن
جیمین. 😳
ات. ای منحرف بورارو میگم
جیمین. خودمم میدونستم
رفت
ات. اره جون عمتت(داد)
جیمین. بنده عمه ندارم
ات. ایششش
جیمین بورا رو صدا کرد امد پایین صبحونه خوردن
بورا. چیشد؟
ات. چی چیشد؟
بورا. داداش؟
ات. خب باشه داداشت تا نه ماه دیگه به دنیا میاد
بورا. تا اون وقتی با کی بازی کنم
ات. با عن... یعنی اسباب بازیات
جیمین. بچه عمو یونگیت بچه داییت
ات. اونا بچه دارن😳
جیمین. بله یکی هم نه ماشالا خیلی دست به کار شدن یونگی2تانامجون3تا البته دوتاش دوقلو یکیش هم تک
گوشی جیمین زنگ خورد
ادامه دارد..
حمایت کنید🥺♥
به به آدمین جذابتون امددددد😎
الان از خواب بیدارشدممممممم😴
۲۲.۳k
۰۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.