عشق سه نفره ( قسمت اولش رو تو کامنت همین پست گذاشتم بخونی
عشق سه نفره ( قسمت اولش رو تو کامنت همین پست گذاشتم بخونید چون این نصفس...نمیدونم چرا نمیومد...واقعا ببخشید دفعه بد درستش میکنم)
ادامه part2
صداش رو نازک کرد و دوتا دستاشو چسبوند به هم و گذاشت سمت راست صورتش و کمی سرشو خم کرد:
یوکو:آقای کیم دلمون براتون تنگ شده بود با اینکه بیشتر کلاس هامون با شماست ولی...
همینجوری داشت کصگویی میکرد که ا.ت تیکه کاغذی مچاله کرد و گذاشت توی لوله و فوت کرد سمت یوکو...
یوکو:«زر زر زر»آخخخ چی بود کار کدوم عوضی بود هاااا؟؟؟
ا.ت داشت سعی میکرد خندشو نگه داره ولی موفق نش با صدای ببندی خندید بقیه کلاس به خصوص کوک هم خندیدن....
تهیونگ هم به زور جلوی خندشو گرفت و با لحن جدی گفت:
تهیونگ:خانم پارک فکر نمیکنم کلاس جای این حرف های شما باشه لطفا تو خونه با دوست پسرتون اینطوری حرف بزنید... فکر کنم انقدر زیادن که لازم نیست تو کلاس اینطوری حرف بزنین هوم؟؟؟
یوکو ساکت شد و نشست....
(پرش زمانی آخر کلاس حال ندارمم🗿)
همه وسایلشونو جمع کرده بودن و داشتن میرفتن حیاط... فقط ا.ت، تهیونگ و جونگ کوک داخل کلاس مونده بود که دونفر شروع به حرف زدن کردن...
تهیونگ:میگم ا.ت
کوک:میگم ا.ت
ا.ت:؟؟
دو پسر نگاهی تقریبا خشمگین به هم انداختن و هردو به سمت ا.ت رفتن که انگار مسابقه بود.... ولی....مسابقه چی؟؟؟؟
پایان پارت 2
اگر بد بود ببخشید هول هولکی شد و درس داشتم اصلا هم حوصله نداشتم.... :)💕بازم ببخشید...
شرایط برای پارت بعد:
18لایک
10کامنت
ادامه part2
صداش رو نازک کرد و دوتا دستاشو چسبوند به هم و گذاشت سمت راست صورتش و کمی سرشو خم کرد:
یوکو:آقای کیم دلمون براتون تنگ شده بود با اینکه بیشتر کلاس هامون با شماست ولی...
همینجوری داشت کصگویی میکرد که ا.ت تیکه کاغذی مچاله کرد و گذاشت توی لوله و فوت کرد سمت یوکو...
یوکو:«زر زر زر»آخخخ چی بود کار کدوم عوضی بود هاااا؟؟؟
ا.ت داشت سعی میکرد خندشو نگه داره ولی موفق نش با صدای ببندی خندید بقیه کلاس به خصوص کوک هم خندیدن....
تهیونگ هم به زور جلوی خندشو گرفت و با لحن جدی گفت:
تهیونگ:خانم پارک فکر نمیکنم کلاس جای این حرف های شما باشه لطفا تو خونه با دوست پسرتون اینطوری حرف بزنید... فکر کنم انقدر زیادن که لازم نیست تو کلاس اینطوری حرف بزنین هوم؟؟؟
یوکو ساکت شد و نشست....
(پرش زمانی آخر کلاس حال ندارمم🗿)
همه وسایلشونو جمع کرده بودن و داشتن میرفتن حیاط... فقط ا.ت، تهیونگ و جونگ کوک داخل کلاس مونده بود که دونفر شروع به حرف زدن کردن...
تهیونگ:میگم ا.ت
کوک:میگم ا.ت
ا.ت:؟؟
دو پسر نگاهی تقریبا خشمگین به هم انداختن و هردو به سمت ا.ت رفتن که انگار مسابقه بود.... ولی....مسابقه چی؟؟؟؟
پایان پارت 2
اگر بد بود ببخشید هول هولکی شد و درس داشتم اصلا هم حوصله نداشتم.... :)💕بازم ببخشید...
شرایط برای پارت بعد:
18لایک
10کامنت
۲۰.۰k
۰۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.