وقتی مدل طراحیت هست و.... پارت اول
۹امروز قرار بود من برم تا اندازه ی لباس آقای کیم رو به گیرم یکمی خجالت می کشیدم که بخوام اینکار و بکنم به بورام زنگ زدم (بچها الان بورام بیرونه رفته خرید)۸ سلام ات خوبی ۹ وای سلام بورام نگم برات که.... کل قضیه رو بهش گفت ۸ خب چرا نمیگن خدمتکار بیاد اندازشو بگیره؟ ۹ تاکید کرد که من بیام ۸ ات مبارکه ۹ چی چیو مبارکه ۸ اتفاقا خیلی به آقای کیم میای ۹ خفه شو ۸ من باید برم چون وسط خیابون جای این حرفها نیست ۹ قطع کرد قرار ساعت ۱۰ اونجا باشم نه و پنجاه دقیقه بود حاضر شدم (لباس ات رو استوری میکنم) و تا شرکت ساعت ده بود رفتم دم دفتر و در زدم ۷ بفرمایید داخل ۹ سلام آقای کیم ۷ سلام میتونید شروع کنید ۹ یکم معذب بودم ولی کارم رو تموم کردم ۷ ممنونم راستش امشب وقتتون آزاده ۹ بله ...نذاشت حرفمم رو تموم کنم و گفت میتونید لباس مجلسی بپوشید اونجا مهمونی رئیس شرکت ها و طراح هاشون هست و ساعتش هم ۳۰و۹ است ۹ چشم
پایان
پایان
۳.۳k
۲۳ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.