عشق اشتباه 31
ولی درکل توی این چند روز مراقبش باش
کوک : چشم
ویو کوک
یکم شک کردم بخاطر حرفایی که زد ول یه اهمیت ندادم و تصمیم گرفتم برم ساز زدن اتو ببینم
تقریبا چهل دیقس داره میزنه
رفتم یواشکی ساز زدنشو دیدم اصلا دوست نداشتم ساز زدنشو قطع کنه ولی خب بعد از چهل دیقه باید استراحت کنه واسه همین در زدم و رفتم تو
وقتی رفتم تو دیدم دلشو گرفته بود و یکم رنگش پریده بود فک کنم پریود شده
(جونگ کوک خودش باهوشه هااا وگرنه فک نکنین من نبودم که نمیدونستم دیگه چجوری جمعش کنم💔)
کوک : بیام تو؟
ات : اوهوم
کوک : خیلی قشنگ میزدی
ات : مگه دیدی
کوک : نه ولی خب صداش بلند بود پایین نشسته بودم گوش میدادم
ات : اها مرسی
کوک : امم ات یچیزی بپرسم؟
ات : بپرس
که کوک نزدیکش شد و اومد از پشت بغلش کرد
کوک : عزیزم اتفاقی افتاده
ات : ن نه چطور
کوک : چیزیو داری از من پنهون میکنی؟
ات : امم خب
کوک : خب چی
ات : پریود شدم
کوک : خیلی اینو خودم باید بپرسم ینی من نپرسم خودت نمیگفتی
ات : نه اخه چرا باید بهت بگم
کوک : دوست پسرتما باید از همچی که راجب توعه خبر داشته باشم
ات : باشه
کوک : حالا ام مراقب خودت باش تا من برم جایی و زود برگردم
ات : اومم باشه
ویو کوک
رفتم براش یکم خوراکی بگیرم فک کنم بیشتر تویه این دوران غذا بخوره چون ات عصبیم میشه پرخوری میکنه
.
.
.
بعد از نیم ساعت رسیدم خونه و خوراکیامو بهش دادم یکم نشستم کنارش و دلشو ماساژ دادم
بعدشم رفتیم ناهار خوردیم و باهاش یکم بازی کردم و تا جایی که تونستم حواسشو پرت کردم
نشسته بودیم تا اینکه زنگ در خونه رو زدن رفتم ببینم کیه که دیدم دوستم اومده بهم سر بزنه
لطفا حمایت 🤓🐙
کوک : چشم
ویو کوک
یکم شک کردم بخاطر حرفایی که زد ول یه اهمیت ندادم و تصمیم گرفتم برم ساز زدن اتو ببینم
تقریبا چهل دیقس داره میزنه
رفتم یواشکی ساز زدنشو دیدم اصلا دوست نداشتم ساز زدنشو قطع کنه ولی خب بعد از چهل دیقه باید استراحت کنه واسه همین در زدم و رفتم تو
وقتی رفتم تو دیدم دلشو گرفته بود و یکم رنگش پریده بود فک کنم پریود شده
(جونگ کوک خودش باهوشه هااا وگرنه فک نکنین من نبودم که نمیدونستم دیگه چجوری جمعش کنم💔)
کوک : بیام تو؟
ات : اوهوم
کوک : خیلی قشنگ میزدی
ات : مگه دیدی
کوک : نه ولی خب صداش بلند بود پایین نشسته بودم گوش میدادم
ات : اها مرسی
کوک : امم ات یچیزی بپرسم؟
ات : بپرس
که کوک نزدیکش شد و اومد از پشت بغلش کرد
کوک : عزیزم اتفاقی افتاده
ات : ن نه چطور
کوک : چیزیو داری از من پنهون میکنی؟
ات : امم خب
کوک : خب چی
ات : پریود شدم
کوک : خیلی اینو خودم باید بپرسم ینی من نپرسم خودت نمیگفتی
ات : نه اخه چرا باید بهت بگم
کوک : دوست پسرتما باید از همچی که راجب توعه خبر داشته باشم
ات : باشه
کوک : حالا ام مراقب خودت باش تا من برم جایی و زود برگردم
ات : اومم باشه
ویو کوک
رفتم براش یکم خوراکی بگیرم فک کنم بیشتر تویه این دوران غذا بخوره چون ات عصبیم میشه پرخوری میکنه
.
.
.
بعد از نیم ساعت رسیدم خونه و خوراکیامو بهش دادم یکم نشستم کنارش و دلشو ماساژ دادم
بعدشم رفتیم ناهار خوردیم و باهاش یکم بازی کردم و تا جایی که تونستم حواسشو پرت کردم
نشسته بودیم تا اینکه زنگ در خونه رو زدن رفتم ببینم کیه که دیدم دوستم اومده بهم سر بزنه
لطفا حمایت 🤓🐙
۷.۶k
۲۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.