پارت نمیدونم چندم سناریوی سانزو
سانزو : هوی درست حرف بزنید
کیو : اگه نزنیم
سانزو : من با تو کار دارم
* دست کیو رو گرفت و کشون کشون بردتش تو اتاق *
کیو : چرا اوردیم اینجا
سانزو : میخوام.....داری چه غلطی میکنی
* کیو دحال بپر بپر کردن رو تخت *
کیو : کودک درونم خیلی زندس
سانزو : لعنت به تو اون کودک درونت
کیو : اره اره تو اینجوری فکر کن
* سانزو دست کیو رو میگیره و از تخت میاردش پایین *
کیو : ولم کن
سانزو : نمیکنم
کیو : میکنی
سانزو : نمیکنم
* زد تو چیزش *
کیو : خودم میرم
* کیو فرار کرد اومد پیش توکا *
* پرید بغل توکا *
کیو : توکا چان * کیوت و بغض *
توکا : چیشده * نگران *
* مایکی از ناکجا اباد *
کیو و توکا : تو کی اومدییییییییییییییییییییییییی * ترسیده *
مایکی : ارام
مایکی : توکا چان این برای توعه * لبو *
* ی شاخه گل رز داد بهش *
توکا : مرسی * لپشو بوسید *
مایکی : خ.خواهش میکنم * خیلیییییییییییییییی لبو *
* مایکی بدو بدو فرار کرد *
کیو : این چش بود
توکا : نمیدونم
سانزو : کیوی توله سگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ * خیلی خیلی عصبی *
توکا : بدبخت شدی
کیو : میدونم
سانزو : همین الان بیا اینجا * خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی عصبی *
کیو : م.من ر.رفتم * خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی ترسیده *
* سانزو محکم گوششو گرفت *
سانزو : چه غلطی کردی دختره ی هرزه * خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی ترسناک و عصبی *
* گوش کیو خون اومد *
* کیو گریش گرفت *
کیو : هق هق ببخشید
سانزو : چ.چی * شکه *
سانزو در ذهن : انتظار نداشتم انقدر زود گریش بگیره ، چه دختر ضریفی ، هرچی نباشه لای پر قو بزرگ شده
کیو : هق هق غلط کردم
سانزو : ب.باشه میتونی بری
* گوششو ول کرد *
* کیو رفت *
* کیو اومد پیش توکا و توکا تا گوششو دید شکه شد *
توکا : کار سانزوعه * عصبی *
کیو : هق هق اره
* توکا کیو رو بغل کرد *
توکا : گریه نکن بیا بریم
کیو : باشه
برای پارت بعدی بگید چرا سانزو کیو رو برد تو اتاق😈
تا نگید پارت بعدی رو نمیزارم😁
کیو : اگه نزنیم
سانزو : من با تو کار دارم
* دست کیو رو گرفت و کشون کشون بردتش تو اتاق *
کیو : چرا اوردیم اینجا
سانزو : میخوام.....داری چه غلطی میکنی
* کیو دحال بپر بپر کردن رو تخت *
کیو : کودک درونم خیلی زندس
سانزو : لعنت به تو اون کودک درونت
کیو : اره اره تو اینجوری فکر کن
* سانزو دست کیو رو میگیره و از تخت میاردش پایین *
کیو : ولم کن
سانزو : نمیکنم
کیو : میکنی
سانزو : نمیکنم
* زد تو چیزش *
کیو : خودم میرم
* کیو فرار کرد اومد پیش توکا *
* پرید بغل توکا *
کیو : توکا چان * کیوت و بغض *
توکا : چیشده * نگران *
* مایکی از ناکجا اباد *
کیو و توکا : تو کی اومدییییییییییییییییییییییییی * ترسیده *
مایکی : ارام
مایکی : توکا چان این برای توعه * لبو *
* ی شاخه گل رز داد بهش *
توکا : مرسی * لپشو بوسید *
مایکی : خ.خواهش میکنم * خیلیییییییییییییییی لبو *
* مایکی بدو بدو فرار کرد *
کیو : این چش بود
توکا : نمیدونم
سانزو : کیوی توله سگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ * خیلی خیلی عصبی *
توکا : بدبخت شدی
کیو : میدونم
سانزو : همین الان بیا اینجا * خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی عصبی *
کیو : م.من ر.رفتم * خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی ترسیده *
* سانزو محکم گوششو گرفت *
سانزو : چه غلطی کردی دختره ی هرزه * خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی ترسناک و عصبی *
* گوش کیو خون اومد *
* کیو گریش گرفت *
کیو : هق هق ببخشید
سانزو : چ.چی * شکه *
سانزو در ذهن : انتظار نداشتم انقدر زود گریش بگیره ، چه دختر ضریفی ، هرچی نباشه لای پر قو بزرگ شده
کیو : هق هق غلط کردم
سانزو : ب.باشه میتونی بری
* گوششو ول کرد *
* کیو رفت *
* کیو اومد پیش توکا و توکا تا گوششو دید شکه شد *
توکا : کار سانزوعه * عصبی *
کیو : هق هق اره
* توکا کیو رو بغل کرد *
توکا : گریه نکن بیا بریم
کیو : باشه
برای پارت بعدی بگید چرا سانزو کیو رو برد تو اتاق😈
تا نگید پارت بعدی رو نمیزارم😁
۱۷.۸k
۱۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.