Who looks like (شبیه کیه )
P.⁵
TAKEPARTY
ALL and V
نامجون خشکش زد و دست دختر و گرفت و کشید سمت خودش و دستش و گذاشت روی شونه اش و گفت
: اولا سابرینا عین خودم باهوش و چیز فهمه مثل شما مونگل نیست دوما خنگ خدا تهیونگ که حامله نمیشه اون مرده.. زنش حامله شده تو تیکه ات و به کس اشتباهی دادی داداشم
جین دست دختر و گرفت به سمت خودش کشید و بازو هاش و چسبید و غر غر کنان گفت
: حتی فکرشم نکنید سابرینا عین خودم یه عصبی جذابه ببنید چقدر صورت قشنگی داره البته که از خدای هندسام بهتر نیست ولی از قیافه دماغ درازایی مثل شما خیلی بهتره
جیهوپ دختر و به سمت خودش کشید و دستش و دور گردنش حلقه کرد
: سابرینا عیناً کپی برابر منه..
اندکی خم شد و هم تراز باهاش ایستاد
: ببینید ما چقدر شبیه همیم.. نگاه کنید انگار دختر خودمه مو نمیزنیم اصلا.. البته، یکمم شبیه بالای بداُنقشه.. اخم جذابی داره و میتونه ابرو بالا بندازه تنها کاری که من نمیتونم، و مثل خودش خشک و سرده.. اصلا هرچی اخلاق بد داره از باباش به ارث برده خوبارو از من!
شوگا شقیقه اش و مالید و کلافه گفت
: احمقا
و دختر و به سمت خودش کشید
: سابرینا شبیه خود خود منه.. عین من بی عصاب پرو یه دنده و لجباز و لوتیه. تهیونگ اون سیبی که من بهش دادم و خورده من مطمئنم تیکه من و تا ته خورده ما اخلاق های مشترک خیلی زیادی داریم
جین مغرور گفت
: احتمالا سیبی که بهش دادی مثل سیب اجوزه کارتن سیب سفید برفی سمی بوده
نامجون افسوس خورد و محکم کف دستش و به پیشانی اش زد
: منگلا شما من و با خنگ بازیاتون حامله کردید.. من نمیفهمم مردی به باهوشی و ذکاوتی من چرا باید با شترایی مثل شما هم گروهی بشه آخه... تهیونگ مرده و مرد ها حامله نمیشن
کوک با فیس پرسشگری پرسید
: من فکر میکردم مرد ها حامله نمیشن
: اره خب نمیشن
: پس چرا گفتی حاملت کردیم نامجون هیونگ!...
دست هاش و برای مناجات و طلب مغفرت از پروردگارش به سقف سالن غذاخوری گشود
: ای خدا من چه گناهی کردم که باید با این کصمغزا همگروهی بشم هان به کدوم گناه دِ آخه بگو دیگه!!
جین به شونه اش زد و با لحن همدرد و دلسوزی گفت
: زیاد پافشاری نکن یهو دهن خدا باز میشه دیگه بسته نمیشه عابروت میره
: صبر کنید ببینم.. نامجون گفت شما منگلا منو حامله کردید الان بابای بچه توی شیکم نامجون هیونگ، کیه؟؟ کدوم یکی از ماهاست؟؟
کوک با نگرانی گفت و شوگا در ادامه گفت
: این دیگه خیلی تعطیله
کوک دوباره مضطرب گفت
: از الان بگم ها من بچه رو گردن نمیگیرم باید همه آزمایش دی ان ای بدن
TAKEPARTY
ALL and V
نامجون خشکش زد و دست دختر و گرفت و کشید سمت خودش و دستش و گذاشت روی شونه اش و گفت
: اولا سابرینا عین خودم باهوش و چیز فهمه مثل شما مونگل نیست دوما خنگ خدا تهیونگ که حامله نمیشه اون مرده.. زنش حامله شده تو تیکه ات و به کس اشتباهی دادی داداشم
جین دست دختر و گرفت به سمت خودش کشید و بازو هاش و چسبید و غر غر کنان گفت
: حتی فکرشم نکنید سابرینا عین خودم یه عصبی جذابه ببنید چقدر صورت قشنگی داره البته که از خدای هندسام بهتر نیست ولی از قیافه دماغ درازایی مثل شما خیلی بهتره
جیهوپ دختر و به سمت خودش کشید و دستش و دور گردنش حلقه کرد
: سابرینا عیناً کپی برابر منه..
اندکی خم شد و هم تراز باهاش ایستاد
: ببینید ما چقدر شبیه همیم.. نگاه کنید انگار دختر خودمه مو نمیزنیم اصلا.. البته، یکمم شبیه بالای بداُنقشه.. اخم جذابی داره و میتونه ابرو بالا بندازه تنها کاری که من نمیتونم، و مثل خودش خشک و سرده.. اصلا هرچی اخلاق بد داره از باباش به ارث برده خوبارو از من!
شوگا شقیقه اش و مالید و کلافه گفت
: احمقا
و دختر و به سمت خودش کشید
: سابرینا شبیه خود خود منه.. عین من بی عصاب پرو یه دنده و لجباز و لوتیه. تهیونگ اون سیبی که من بهش دادم و خورده من مطمئنم تیکه من و تا ته خورده ما اخلاق های مشترک خیلی زیادی داریم
جین مغرور گفت
: احتمالا سیبی که بهش دادی مثل سیب اجوزه کارتن سیب سفید برفی سمی بوده
نامجون افسوس خورد و محکم کف دستش و به پیشانی اش زد
: منگلا شما من و با خنگ بازیاتون حامله کردید.. من نمیفهمم مردی به باهوشی و ذکاوتی من چرا باید با شترایی مثل شما هم گروهی بشه آخه... تهیونگ مرده و مرد ها حامله نمیشن
کوک با فیس پرسشگری پرسید
: من فکر میکردم مرد ها حامله نمیشن
: اره خب نمیشن
: پس چرا گفتی حاملت کردیم نامجون هیونگ!...
دست هاش و برای مناجات و طلب مغفرت از پروردگارش به سقف سالن غذاخوری گشود
: ای خدا من چه گناهی کردم که باید با این کصمغزا همگروهی بشم هان به کدوم گناه دِ آخه بگو دیگه!!
جین به شونه اش زد و با لحن همدرد و دلسوزی گفت
: زیاد پافشاری نکن یهو دهن خدا باز میشه دیگه بسته نمیشه عابروت میره
: صبر کنید ببینم.. نامجون گفت شما منگلا منو حامله کردید الان بابای بچه توی شیکم نامجون هیونگ، کیه؟؟ کدوم یکی از ماهاست؟؟
کوک با نگرانی گفت و شوگا در ادامه گفت
: این دیگه خیلی تعطیله
کوک دوباره مضطرب گفت
: از الان بگم ها من بچه رو گردن نمیگیرم باید همه آزمایش دی ان ای بدن
۹.۲k
۲۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.