ات هنوز به هوش نیومده و تو کما هست .. کمپانی تصمیم گرفت ا
ات هنوز به هوش نیومده و تو کما هست .. کمپانی تصمیم گرفت اون رو اخراج کنه چون یه مرده محصوب میشه ..و ما باز هفت نفره شدیم ...دلم واسهی صدای ات تنگ شده به اهنگاش گوش میکنم صدای ملایمی داره. روح بدن و با خودش میبره ..
ات .
یک هفته هست که به هوش آمدم......باور نمیکنم دوماه و سه هفته هست که تو کمام البته کی باور میکنه زندگی ...عذاب آور من رو ؟؟؟......
حح .....جالبه ...هیچکدوم از اعضا نیومدن دیدنم و به دکتر گفتن اگه نشد ....به هوش نیومدم ....دستگاه ها رو بکشن ......در اوره ...یه عذاب زیاد ... اما نباید همچنین کاری رو باهام بکنن .... الان یه هفته هست که به بیدار شدم و دکتر میگه باید همراه داشته باشم که مرخص شم ... اما ...نمیتونم ...خواهش کردم به کمپانی و اعضا...زنگ. نزنه که من به هوش آمدم....الان تا یک هفته تو بیمارستان میمونم و بعدش هم خودم ..خودم رو مرخص میکنم ...و بعد یه آزادی....
شاید بگید که چرا از بیدار شدنم خوشحالم و دوست نداشتم تو موقع کما بمیرم ...منی که قبل از کما رفتن ...میخواستم بمیرم ....خب اولش که بیدار شدم ناراحت بودم از این قضیه اما بعدش گفتم به اعضا بگم ...مخصوصا به کوک ....تا همش من رو مقصر ندونن ...از این کار هایی که باهام کردن همه باید پشیمون بشن ... من دنبال انتقام نیستم ....بلکه ...میخوام ...همه چیز بعد از مرگم مجهول نمونه و نفر بعدی درکار نباشه که اشتباه و مشکلات من رو مرتکب بشه و بمیره ... شايد اون از من بهتر باشه .....نمد ....ولی نمیخوام .....
ات یه ویدیو میگیره از خودش توی بیمارستان که بعدا میفهمین که چی ها رو گفته .
کوک .
امروز رفتم بیمارستان درست سه ماه و یک روزه . اما ات ...هنوز به هوش نیومده ... دکتر گفت نمیشه که برم حتی از پشت شیشه ببینمش . و بعد از هزاران خواهش و تمنا و التماس گفت که ات یک هفته هست که به هوش آمدو امروز صبح از بیمارستان مرخص شد. و بهم یه فلش و یه نامه داد ...
ات .
هوف بالاخره راحت شدم . رفتم یکم کاغذ بازی کردم و تما دارایی هایی که نداشتم و نداشتم رو به بهزیستی دادم تا از بچه های بیسرپرست بیشتر مراقب باشن . نمد چرا اما همیشه دوست داشتم اگه بچه دار نشدم وازدواج نکردم بعد یه موقعیت بهتر یکی از بچه ها رو به فرزند خوندگی بگیرم ... با این کار زندگی اونها بهتر و عوض میشه ....خسته بودم ... دلم یک سبک شده بود . به رود خانهی هان رفتم و خواستم به زندگیم پاین ببخشم ..... یکم به اطراف نگاه کردم ....به یه بچه داشت این میزد سریع رفتم و بغلش کرد و گذاشتم کنار .. من با اینکه آیدل نیستم و دیگه اهنگ نی خونم و با کوک به هم زدم . باز هم هزاران هیتر اطرافم رو پر کردن ...
ات .
یک هفته هست که به هوش آمدم......باور نمیکنم دوماه و سه هفته هست که تو کمام البته کی باور میکنه زندگی ...عذاب آور من رو ؟؟؟......
حح .....جالبه ...هیچکدوم از اعضا نیومدن دیدنم و به دکتر گفتن اگه نشد ....به هوش نیومدم ....دستگاه ها رو بکشن ......در اوره ...یه عذاب زیاد ... اما نباید همچنین کاری رو باهام بکنن .... الان یه هفته هست که به بیدار شدم و دکتر میگه باید همراه داشته باشم که مرخص شم ... اما ...نمیتونم ...خواهش کردم به کمپانی و اعضا...زنگ. نزنه که من به هوش آمدم....الان تا یک هفته تو بیمارستان میمونم و بعدش هم خودم ..خودم رو مرخص میکنم ...و بعد یه آزادی....
شاید بگید که چرا از بیدار شدنم خوشحالم و دوست نداشتم تو موقع کما بمیرم ...منی که قبل از کما رفتن ...میخواستم بمیرم ....خب اولش که بیدار شدم ناراحت بودم از این قضیه اما بعدش گفتم به اعضا بگم ...مخصوصا به کوک ....تا همش من رو مقصر ندونن ...از این کار هایی که باهام کردن همه باید پشیمون بشن ... من دنبال انتقام نیستم ....بلکه ...میخوام ...همه چیز بعد از مرگم مجهول نمونه و نفر بعدی درکار نباشه که اشتباه و مشکلات من رو مرتکب بشه و بمیره ... شايد اون از من بهتر باشه .....نمد ....ولی نمیخوام .....
ات یه ویدیو میگیره از خودش توی بیمارستان که بعدا میفهمین که چی ها رو گفته .
کوک .
امروز رفتم بیمارستان درست سه ماه و یک روزه . اما ات ...هنوز به هوش نیومده ... دکتر گفت نمیشه که برم حتی از پشت شیشه ببینمش . و بعد از هزاران خواهش و تمنا و التماس گفت که ات یک هفته هست که به هوش آمدو امروز صبح از بیمارستان مرخص شد. و بهم یه فلش و یه نامه داد ...
ات .
هوف بالاخره راحت شدم . رفتم یکم کاغذ بازی کردم و تما دارایی هایی که نداشتم و نداشتم رو به بهزیستی دادم تا از بچه های بیسرپرست بیشتر مراقب باشن . نمد چرا اما همیشه دوست داشتم اگه بچه دار نشدم وازدواج نکردم بعد یه موقعیت بهتر یکی از بچه ها رو به فرزند خوندگی بگیرم ... با این کار زندگی اونها بهتر و عوض میشه ....خسته بودم ... دلم یک سبک شده بود . به رود خانهی هان رفتم و خواستم به زندگیم پاین ببخشم ..... یکم به اطراف نگاه کردم ....به یه بچه داشت این میزد سریع رفتم و بغلش کرد و گذاشتم کنار .. من با اینکه آیدل نیستم و دیگه اهنگ نی خونم و با کوک به هم زدم . باز هم هزاران هیتر اطرافم رو پر کردن ...
۸.۰k
۲۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.