In My School
-سلاممممممم من یونجی هستم توی مدرسه ی معمولی تو شهر دگو درس می خونم اما اینقدر مدرسمو دوست دارم که نگو خب مدرسه ما نزدیک به یه شهربازی هست یه باجه ی تله کابین داره و خب.... من و دوستام همیشه میریم اونجا حالا بیاین تا براتون از اکیپ کوچکم بگم:
مین یونگی - پارک یونجی که خودم باشم-کیم سول- یانگ ووسوک
خب ببین اون تله کابینی که ما میرم همین طوری برا بیکاری نمیریم تله کابین از روی یه کوهستان رد میشه و خب.....پشت اون کوهستان یه شهر جزیره ای هست که پر از انواع شیرینی ها و غذا ها جینگول پینگول های مختلف هست ما یه اکیپ معمولی نیستیم درواقع یه بند موسیقی هستیم من و سول کیتار الکتریکی می زنیم-یونگی پیانو - ووسوک هم درام خلاصه که بعد از مدرسه ها میریم اونور کوهستان و پول خوبی در میاریم....
در مدرسه:
منتظر بچه ها بودم که اومدن اون دوتا ....سول و ووسوک خیلی چندشن از نظر عشق و عاشقی می گم یه کلمات لوس و سوسولی به کار می برن یعنی حالت بهم می خوره......
همین جور که داشتن لاو می ترکوندن یونگی اعظم وارد شد و یه پس کله ای به ووسوک زد بدبخت سرش پرواز کرد:/
بعد مدرسه از بوفه برای ناهارمون یه چیزی گرفتیم و سوار تله کابین شدیم.......
رفیتیم یه جا مستقر شدیم و شروع کردیم به اهنگ زدن یه حلقه ی بزرگ از مردم دورمون جمع شدیم و بعدر از تموم شدن برنامه تعظیم کردیم و رفتیم سراغ جمع کردن وسایل که یهو یه مرد مسن اومد پیشمون و گفت:
-کارتون خیلی عالیه بهتون پیشنهاد می دم یه آدیشن تو کمپانی من بدین
با حرفش فقط بهم دیگه نگاه کردیم یعنی آرزومون برآورده میشه؟؟
همه باهم گفتیم:معلومههههههههههههههههههه
یعنی زندگی من هم عوض میشه؟؟؟
.......................................................
خب اینم از فیک جدید
امیدوارم خوشتون بیاد
نظر یادتون نره خیلی خوشحالم میکنه
همین دیگه دوستون دارم:)
مین یونگی - پارک یونجی که خودم باشم-کیم سول- یانگ ووسوک
خب ببین اون تله کابینی که ما میرم همین طوری برا بیکاری نمیریم تله کابین از روی یه کوهستان رد میشه و خب.....پشت اون کوهستان یه شهر جزیره ای هست که پر از انواع شیرینی ها و غذا ها جینگول پینگول های مختلف هست ما یه اکیپ معمولی نیستیم درواقع یه بند موسیقی هستیم من و سول کیتار الکتریکی می زنیم-یونگی پیانو - ووسوک هم درام خلاصه که بعد از مدرسه ها میریم اونور کوهستان و پول خوبی در میاریم....
در مدرسه:
منتظر بچه ها بودم که اومدن اون دوتا ....سول و ووسوک خیلی چندشن از نظر عشق و عاشقی می گم یه کلمات لوس و سوسولی به کار می برن یعنی حالت بهم می خوره......
همین جور که داشتن لاو می ترکوندن یونگی اعظم وارد شد و یه پس کله ای به ووسوک زد بدبخت سرش پرواز کرد:/
بعد مدرسه از بوفه برای ناهارمون یه چیزی گرفتیم و سوار تله کابین شدیم.......
رفیتیم یه جا مستقر شدیم و شروع کردیم به اهنگ زدن یه حلقه ی بزرگ از مردم دورمون جمع شدیم و بعدر از تموم شدن برنامه تعظیم کردیم و رفتیم سراغ جمع کردن وسایل که یهو یه مرد مسن اومد پیشمون و گفت:
-کارتون خیلی عالیه بهتون پیشنهاد می دم یه آدیشن تو کمپانی من بدین
با حرفش فقط بهم دیگه نگاه کردیم یعنی آرزومون برآورده میشه؟؟
همه باهم گفتیم:معلومههههههههههههههههههه
یعنی زندگی من هم عوض میشه؟؟؟
.......................................................
خب اینم از فیک جدید
امیدوارم خوشتون بیاد
نظر یادتون نره خیلی خوشحالم میکنه
همین دیگه دوستون دارم:)
۱.۴k
۲۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.