دوست جاسوس من
Part 1
ذهن انیا:وقتی شیش سالم بود دعوا هام با دامیان شروع شد و تا 10 سالگیم ادامه داشت تو اون مدت 8 تا تونیتو گرفتم و از مدرسه اخراج شدم وقتی داشتم میرفتم داخل کیفم یک گل پیدا کردم و هنوزم نمیدونم از طرف کیه الان 13 سالمه و دوباره میخوام تو ادن قبول شم ولی خب میتونم بگم تو این مدت زندگی تکراری شده بود و افسردگی گرفتم خودمم سخت باورم میشه ولی دلم میخواد دامیانو بازم ببینم
«خانه انیا»
لوید:سلام انیا خوب خوابیدی
انیا:شاید
یور:با اینکه همیشه تونیتو میگرفتی ولی امیدوارم بازم دعوا کنی تا دیگه افسرده نباشی
بکی:سلام انیا
انیا:نکنه دارم توهم میزنم
بکی:نه اسکل جان خود خودمم
دامیان:مثکه منم اینجا ما
انیا:چه حلال زاده ای هم هست(بیرون رفتن)
انیا:باز اومدی کتکم بزنی
الان وصلم ببخشید کوتاه شد
ذهن انیا:وقتی شیش سالم بود دعوا هام با دامیان شروع شد و تا 10 سالگیم ادامه داشت تو اون مدت 8 تا تونیتو گرفتم و از مدرسه اخراج شدم وقتی داشتم میرفتم داخل کیفم یک گل پیدا کردم و هنوزم نمیدونم از طرف کیه الان 13 سالمه و دوباره میخوام تو ادن قبول شم ولی خب میتونم بگم تو این مدت زندگی تکراری شده بود و افسردگی گرفتم خودمم سخت باورم میشه ولی دلم میخواد دامیانو بازم ببینم
«خانه انیا»
لوید:سلام انیا خوب خوابیدی
انیا:شاید
یور:با اینکه همیشه تونیتو میگرفتی ولی امیدوارم بازم دعوا کنی تا دیگه افسرده نباشی
بکی:سلام انیا
انیا:نکنه دارم توهم میزنم
بکی:نه اسکل جان خود خودمم
دامیان:مثکه منم اینجا ما
انیا:چه حلال زاده ای هم هست(بیرون رفتن)
انیا:باز اومدی کتکم بزنی
الان وصلم ببخشید کوتاه شد
۲۳۲
۱۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.