آیدل جذاب من قسمت بیستم:))
! تهیونگ......
_ ته چی ها؟ جوابم منو بدههه
! حالش خیلی بد بود برای همین صبح وقتی قرار گذاشتیم همو ببینیم گفت میاد خونم و منم گفتم باشه وقتی درو باز کردم دیدم افتاده روی زمین و جای عجیبش اینجا بود که خون دماغم شده بود
_ یعنی چیشده؟
و بله کوک گوشی رو قطع میکنه سپس حاظر میشه و اکنون داره با رانندگی خودشو سریع تر به مقصد مورد نظر میرسونه
سریع ماشین و پارک میکنه و بدو بدو میره داخل بیمارستان
( افراد متفرقه ')
_ ببخشید
' بفرمایید
_ بیمار کیم تهیونگ کدوم اتاقه؟
' یه لحظه...... اها پیداش کردم اتاق ۴۰۵ سمت چب انتها
_ ممنون
بدو بدو رفت سمت اتاق ته
وقتی رسید آقای بنگ و روبه روی در دید که نشسته بود
_ آقای بنگ
! اوه کوک اومدی واییی خداروشکر
_ چیزی شده ؟ چرا ته اینجاست؟ چش شده بود
هردو نشسته بودن بعد از چند ساعت دکتر داشت از اونجا رد میشد
_ آقای دکتررررر
( تاکید میکنم افراد متفرقه ')
' بله بفرمایید
_ میتونیم بریم داخل ؟
' فقط یه نفر
جونگ کوک یه نگاه به آقای بنگ که خوابیده بود انداخت
_ یه لحظه
' باشه
_ آقای بنگ میخواید برید ته رو ببینید ؟
اولش جوابی نداد و جونگ کوک فکر کرد خوابه
! راستش اره اما تو برو چون تو براش مهم تری
_ آقای بنگ
! هیششش ساکت باش بچه زود باش برو و اینقدر حرف نزن دوس پسرت منتظرته
_ لطفا اینجوری نگید
و بدو بدو با خوشحالی رفت داخل
و ...
_ ته چی ها؟ جوابم منو بدههه
! حالش خیلی بد بود برای همین صبح وقتی قرار گذاشتیم همو ببینیم گفت میاد خونم و منم گفتم باشه وقتی درو باز کردم دیدم افتاده روی زمین و جای عجیبش اینجا بود که خون دماغم شده بود
_ یعنی چیشده؟
و بله کوک گوشی رو قطع میکنه سپس حاظر میشه و اکنون داره با رانندگی خودشو سریع تر به مقصد مورد نظر میرسونه
سریع ماشین و پارک میکنه و بدو بدو میره داخل بیمارستان
( افراد متفرقه ')
_ ببخشید
' بفرمایید
_ بیمار کیم تهیونگ کدوم اتاقه؟
' یه لحظه...... اها پیداش کردم اتاق ۴۰۵ سمت چب انتها
_ ممنون
بدو بدو رفت سمت اتاق ته
وقتی رسید آقای بنگ و روبه روی در دید که نشسته بود
_ آقای بنگ
! اوه کوک اومدی واییی خداروشکر
_ چیزی شده ؟ چرا ته اینجاست؟ چش شده بود
هردو نشسته بودن بعد از چند ساعت دکتر داشت از اونجا رد میشد
_ آقای دکتررررر
( تاکید میکنم افراد متفرقه ')
' بله بفرمایید
_ میتونیم بریم داخل ؟
' فقط یه نفر
جونگ کوک یه نگاه به آقای بنگ که خوابیده بود انداخت
_ یه لحظه
' باشه
_ آقای بنگ میخواید برید ته رو ببینید ؟
اولش جوابی نداد و جونگ کوک فکر کرد خوابه
! راستش اره اما تو برو چون تو براش مهم تری
_ آقای بنگ
! هیششش ساکت باش بچه زود باش برو و اینقدر حرف نزن دوس پسرت منتظرته
_ لطفا اینجوری نگید
و بدو بدو با خوشحالی رفت داخل
و ...
۳.۳k
۱۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.