پارت ۷ هیونلیکس
هیونجین با ماشین داشت به طرف فرودگاه میرفت تا به کره بره که ناگهان، فلیکس رو دید، هیونجین به راننده گفت میشه یلحظه وایستید!! و بعد ماشین وایستاد و هیونجین گفت: فلیکسسس، سلامم
فلیکس رو به هیونجین کرد و گفت: عه عهه هیونجین، کجا میریی؟
هیونجین گفت : برو خونه مون و بعدش ناممه ام رو بخون، خب دیگه من برمم بای
فلیکس گفت: با...باشههه
کمی بعد هیونجین سوار بر هواپیما شد، توی حین اینکه داشت به مقصدش میرسید با خودش گفت: چرا من نسبت به اون پسر انقد حس خوبی دارم و باهاش گرم گرفتم؟! *مکث کرد* و گفت عیباباا شاید دوباره زر مفت میزنم با خودم
هیونجین به کره رسید، وسایل و ساکش رو برداش و به محل پلیسی کره رفت، خستگی مسافرت هیونجین رو خسته کرده بود اما چه میشه کرد
هیونجین وقتی رسید به سازمان پلیسی کره که اونجا جای خیلی بزرگی بود، هیونجین باید شناسنامه و کارت ورودش رو نشون میداد و برای هیونجین کارت جدید کره ای برای او درست کردن
چوی سای اونجا زودتر از هیون امده بود و گفت: هیونجین تو باید یه هتل برای خودت جور کنی وگرنه اینجا جای خواب و استراحت نداره و خوش امدی به شهره مادریت
هیونجین گفت: اره باید یه هتل جور کنم ، مرسی خب حالا میشه پرونده پدر مادرم رو پیدا کنید؟
چوی سای به اتاق پرونده های مردمی رفت تا بتوانه پرونده مادر پدر هیونجین رو پیدا کنه
چوی سای گفت: خب اسم مامان و بابات چیه
هیونجین گفت : پدرم، هوانگ سو چی و مادرم نایا کویا ری.
چوی سای گفت: پدر یا مادرت سابقه ای چیزی نداشتن؟
*تو حین گشتن پرونده بود که چوی سای به هیون گفت*
هیونجین گفت: ام من زیاد از پدر و مادرم خبر نداشتم چون وقتی ۵ ساله بودم مادرم منو به شهر سئول اورد و گفت باید از پدرم دور بمونم، منو مامانم توی شهر سئول زندگی میکردم اما پدرم رو نمیدونم
***از اون ور پاریس***
فلیکس به خونه عمه هیونجین رفت و در زد و در رو وا کردن
عمه هیونجین گفت : ای فلیکس کوچولو هیونجین دوستت برات یه نامه نوشته و گفت حتما بهت بدم بخونیش
و نامه رو داد به دسته فلیکس.
فلیکس تا رسید به اقامتگاه شون تو پاریس سریع نامه رو باز کرد.
تا چشمم به جمله های مرسی، خوب و ببخشید نگاه میکرد دلش برای هیونجین تنگ میشد و فلیکس چنان ذوق کرد که از جا پرید و گفت : خیلیییی خوشحالمممم که از من راضییی بودییییییی ، هورااااااا
توی این حال لینو وارد اتاق شد و گفت: وایییی فلیکس چخبرتهههه هااا؟ سقف پایینی هارو ترک دار کردیییی.
فلیکس خندید و گفت: ححححههه ببخشیددد
_______★_____
خب دیگه این پارت ۱۶ قسمتی هست و من از نینا تشکر میکنم که انقدر فیک هامو دوست دارههه و مرسی ازششش لایک، کامنت و فالو یادتون نرهههه💓
فلیکس رو به هیونجین کرد و گفت: عه عهه هیونجین، کجا میریی؟
هیونجین گفت : برو خونه مون و بعدش ناممه ام رو بخون، خب دیگه من برمم بای
فلیکس گفت: با...باشههه
کمی بعد هیونجین سوار بر هواپیما شد، توی حین اینکه داشت به مقصدش میرسید با خودش گفت: چرا من نسبت به اون پسر انقد حس خوبی دارم و باهاش گرم گرفتم؟! *مکث کرد* و گفت عیباباا شاید دوباره زر مفت میزنم با خودم
هیونجین به کره رسید، وسایل و ساکش رو برداش و به محل پلیسی کره رفت، خستگی مسافرت هیونجین رو خسته کرده بود اما چه میشه کرد
هیونجین وقتی رسید به سازمان پلیسی کره که اونجا جای خیلی بزرگی بود، هیونجین باید شناسنامه و کارت ورودش رو نشون میداد و برای هیونجین کارت جدید کره ای برای او درست کردن
چوی سای اونجا زودتر از هیون امده بود و گفت: هیونجین تو باید یه هتل برای خودت جور کنی وگرنه اینجا جای خواب و استراحت نداره و خوش امدی به شهره مادریت
هیونجین گفت: اره باید یه هتل جور کنم ، مرسی خب حالا میشه پرونده پدر مادرم رو پیدا کنید؟
چوی سای به اتاق پرونده های مردمی رفت تا بتوانه پرونده مادر پدر هیونجین رو پیدا کنه
چوی سای گفت: خب اسم مامان و بابات چیه
هیونجین گفت : پدرم، هوانگ سو چی و مادرم نایا کویا ری.
چوی سای گفت: پدر یا مادرت سابقه ای چیزی نداشتن؟
*تو حین گشتن پرونده بود که چوی سای به هیون گفت*
هیونجین گفت: ام من زیاد از پدر و مادرم خبر نداشتم چون وقتی ۵ ساله بودم مادرم منو به شهر سئول اورد و گفت باید از پدرم دور بمونم، منو مامانم توی شهر سئول زندگی میکردم اما پدرم رو نمیدونم
***از اون ور پاریس***
فلیکس به خونه عمه هیونجین رفت و در زد و در رو وا کردن
عمه هیونجین گفت : ای فلیکس کوچولو هیونجین دوستت برات یه نامه نوشته و گفت حتما بهت بدم بخونیش
و نامه رو داد به دسته فلیکس.
فلیکس تا رسید به اقامتگاه شون تو پاریس سریع نامه رو باز کرد.
تا چشمم به جمله های مرسی، خوب و ببخشید نگاه میکرد دلش برای هیونجین تنگ میشد و فلیکس چنان ذوق کرد که از جا پرید و گفت : خیلیییی خوشحالمممم که از من راضییی بودییییییی ، هورااااااا
توی این حال لینو وارد اتاق شد و گفت: وایییی فلیکس چخبرتهههه هااا؟ سقف پایینی هارو ترک دار کردیییی.
فلیکس خندید و گفت: ححححههه ببخشیددد
_______★_____
خب دیگه این پارت ۱۶ قسمتی هست و من از نینا تشکر میکنم که انقدر فیک هامو دوست دارههه و مرسی ازششش لایک، کامنت و فالو یادتون نرهههه💓
۴.۴k
۰۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.