وقتی بدون اجازش رفتی بار و…
وقتی بدون اجازش رفتی بار و…
P3
“خونه”
کوک: با این کارت بیشتر تحر*یکم میکنی..لاو!
ا.ت: کدوم..کار؟
کوک: اومم..دلت شروع یک بوسه فرانسوی رو میخواد؟ددی دلش برای این بدن تنگ شده(دستش رو روی کمر لختش حرکت داد)
ا.ت: اومم…بدنم متعلق به توعه..ددی!
کوک: چرا این لباسی که دوست ندارم به هیچ عنوان بیرون تنت ببینم رو پوشیدی؟(در حال در آوردن بند لباس)
ا.ت: دیگه تکرار نمیشه..ددی!
کوک: آفرین..بیب!
چند مین بعد بوسه ی فرانسوی ای رو شروع کردن..ا.ت خیلی مست بود و الان حسابی تحر*یک شده بود…
با حرکاتی که انجام میداد جونگکوک رو هم بیشتر علاقه مند به انجام اون کار میکرد..
به کمرش قوص میداد و خیلی خوب خودش رو به دی*ک کوک می مالید!
کوک همزمان دستش رو روی کمر باریک و لختش حرکت میداد..
کار به اتاق نمیکشید پس کوک روی کاناپه شروع به کار کرد…
“صبح”
با دل درد شدیدی از خواب بیدار شدم…هیچی از دیشب یادم نمیومد!
تو خونم روی کاناپه بودم..پشت سرم رو نگاه کردم که با بدن لخت خودم و کوک مواجه شدم..
ما،دیشب چیکار کردیم؟!
هرچی فکر کردم چیزی از دیشب یادم نمیومد!!
داشتم آروم با خودم حرف میزان که دستای
کوک دورم حلقه شد و من و به خودش نزدیک تر کرد..
ا.ت: ج…جون..جونگکوک؟(آروم)
کوک: عشق جونگکوک؟
ا.ت: چه اتفاقی افتاده؟تو چرا اینجایی؟من چرا خونم؟
کوک: نکنه انتظار داشتی خونه ی چانیول یا یونجون باشی؟
ا.ت: چرا اونا؟
کوک: خانم جئون دیشب با اکیپ مسخرت رفتی بار همیشگی و تا تونستی مست کردی! بادیگاردی که برات گذاشته بودم بهم خبر داد و اومدم گرفتمت..رسیدیم خونه و با حرف زدن حلش کردیم و شما قول دادی دیگه بدون اجازه ی بنده بیرون نری و لباس باز نپوشی!
ا.ت: …
ا.ت: اگه با حرف زدن حل شد..پس چرا…لختیم؟
کوک: خب با..زبون بدن حرف زدیم!(چشمک)
ا.ت: مگه کار نداری..چرا اینجایی؟
کوک: شاید بخاطر اینه که کارم تموم شد و تا چند ماه قراره با جوجه رنگیم تنها باشم!
ا.ت: ولی جوجه رنگیت باهات قهره!(روشو اونوری کرد)
کوک: بیب من باید قهر باشم نه تو…خب..حالا چرا قهری جوجه؟
ا.ت: چون دو روز بدون هیچ خبر و زنگی گذاشتی رفتی! منم بخاطر همین کارت بدون اجازت رفتم بار!!اصلا حق داشتم که رفتم،،چرا منو کردی پسره ی بی ادبببب؟(بلند)
کوک: اوممم..دیشب خیلی خوب میگفتی اوم ددی تندتر..یا مثلا خیلی خوب کیس فرانسوی رفتیم بیب..
از خجالت سرخ شدم..چون میدونستم کوک مسخرم میکنه سریع رفتم زیر پتو!
کوک: جوجه رنگی دوباره قرمز شدههه..(خنده)
رفتم سمت ا.ت و محکم بغلش کردم..اون بهترینه…ولی حالا حالاها باید نازشو بکشم تا آشتی کنه!
پایان
چطور بود گایززز؟🦦🦋
P3
“خونه”
کوک: با این کارت بیشتر تحر*یکم میکنی..لاو!
ا.ت: کدوم..کار؟
کوک: اومم..دلت شروع یک بوسه فرانسوی رو میخواد؟ددی دلش برای این بدن تنگ شده(دستش رو روی کمر لختش حرکت داد)
ا.ت: اومم…بدنم متعلق به توعه..ددی!
کوک: چرا این لباسی که دوست ندارم به هیچ عنوان بیرون تنت ببینم رو پوشیدی؟(در حال در آوردن بند لباس)
ا.ت: دیگه تکرار نمیشه..ددی!
کوک: آفرین..بیب!
چند مین بعد بوسه ی فرانسوی ای رو شروع کردن..ا.ت خیلی مست بود و الان حسابی تحر*یک شده بود…
با حرکاتی که انجام میداد جونگکوک رو هم بیشتر علاقه مند به انجام اون کار میکرد..
به کمرش قوص میداد و خیلی خوب خودش رو به دی*ک کوک می مالید!
کوک همزمان دستش رو روی کمر باریک و لختش حرکت میداد..
کار به اتاق نمیکشید پس کوک روی کاناپه شروع به کار کرد…
“صبح”
با دل درد شدیدی از خواب بیدار شدم…هیچی از دیشب یادم نمیومد!
تو خونم روی کاناپه بودم..پشت سرم رو نگاه کردم که با بدن لخت خودم و کوک مواجه شدم..
ما،دیشب چیکار کردیم؟!
هرچی فکر کردم چیزی از دیشب یادم نمیومد!!
داشتم آروم با خودم حرف میزان که دستای
کوک دورم حلقه شد و من و به خودش نزدیک تر کرد..
ا.ت: ج…جون..جونگکوک؟(آروم)
کوک: عشق جونگکوک؟
ا.ت: چه اتفاقی افتاده؟تو چرا اینجایی؟من چرا خونم؟
کوک: نکنه انتظار داشتی خونه ی چانیول یا یونجون باشی؟
ا.ت: چرا اونا؟
کوک: خانم جئون دیشب با اکیپ مسخرت رفتی بار همیشگی و تا تونستی مست کردی! بادیگاردی که برات گذاشته بودم بهم خبر داد و اومدم گرفتمت..رسیدیم خونه و با حرف زدن حلش کردیم و شما قول دادی دیگه بدون اجازه ی بنده بیرون نری و لباس باز نپوشی!
ا.ت: …
ا.ت: اگه با حرف زدن حل شد..پس چرا…لختیم؟
کوک: خب با..زبون بدن حرف زدیم!(چشمک)
ا.ت: مگه کار نداری..چرا اینجایی؟
کوک: شاید بخاطر اینه که کارم تموم شد و تا چند ماه قراره با جوجه رنگیم تنها باشم!
ا.ت: ولی جوجه رنگیت باهات قهره!(روشو اونوری کرد)
کوک: بیب من باید قهر باشم نه تو…خب..حالا چرا قهری جوجه؟
ا.ت: چون دو روز بدون هیچ خبر و زنگی گذاشتی رفتی! منم بخاطر همین کارت بدون اجازت رفتم بار!!اصلا حق داشتم که رفتم،،چرا منو کردی پسره ی بی ادبببب؟(بلند)
کوک: اوممم..دیشب خیلی خوب میگفتی اوم ددی تندتر..یا مثلا خیلی خوب کیس فرانسوی رفتیم بیب..
از خجالت سرخ شدم..چون میدونستم کوک مسخرم میکنه سریع رفتم زیر پتو!
کوک: جوجه رنگی دوباره قرمز شدههه..(خنده)
رفتم سمت ا.ت و محکم بغلش کردم..اون بهترینه…ولی حالا حالاها باید نازشو بکشم تا آشتی کنه!
پایان
چطور بود گایززز؟🦦🦋
۱.۵k
۲۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.