آینده خوب پارت ۱۱
(بچه ها رفتن خوابیدن)
پرش زمانی به فردا صبح
ا.ت ویو
بلند شدم ساعتو نگاه کردم ساعت ۹ بود رفتم دست شویی کار های لازمو کردم و یه لباس کیوت پوشیدم بعد رفتم می سو رو بلند بعد اینکه کاراشو کرد اومد و باهم یه سفره بزرگ چیدیم نشسته بودیم روی کاناپه و منتظرشون بودیم که بیدار شن من داشتم با هوپی بازی میکردم(سنجابش... اگه یادتون باشه اولین پارت گفتم)می سو هم گوشی دستش بود یهو صدای در اومد منو میسو برگشتیم پشتمونو نگاه کردیم .. چهار تا پسرا باهم بیدار شده بودن با قیافه های خواب الود سلام کردن و جلوی در دستشویی صف کشیدن نمیدونستن که اتاقشون دستشویی داره ولی چون خیلی کیوت و بامزه بودن منو می سو صداشو در نیوردیم
اولین نفر جیهوپ پرید توی دستشویی خیلی با مزه بود بعد دستشویی رفت توی اتاقش و با یه تیشرت شرتک اومد بیرون خیلی بهش میومد بعد جیهوپ جیمین دویید رفت توی دستشویی بعدشم رف مثل جیهوپ لباس پوشید همشون لباس های شبیه هم و بامزه ای پوشیده بودن بعدش یکی یکی میومدن سر سفره همه که اومدن منو می سو هم رفتیم سر میز که شروع کردیم و هوپی هم نشسته بود روی شونم که من بهش گردو و فندق بدم
مان شی:ا.ت اسم سنجابت چیه؟؟
ا.ت:هوپی
مان شی ،شوگا،جیمین:(زدن زیر خنده)
ا.ت:وا خب چییهههه؟؟؟؟
شوگا:(اشاره به جیهوپ)
ا.ت:خب که چی؟؟؟؟
جیمین:ما تو خودمونی ها به جیهوپ میگیم هوپی(خنده)
جیهوپ:.................
ا.ت:چه کیوتتتتت
جیهوپ:کیوت نیستم
ا.ت:هستی
جیهوپ:نیستم
ا.ت :هستیییییی
جیهوپ:نییییییییستم
(این بحث ادامه داره)
ا.ت:هستیییییی(داد)
جیهوپ:نیستم(داد)
ا.ت:هستیییییییی(داد)
جیهوپ:باشه باشه هستم بسه (نفس نفس)
ا.ت:اوهوم هستی(کیوت)
پسرا و می سو:اوووووووووووووووو
ا.ت و جیهوپ:درد
پسرا و می سو:اوووووووووووو چه همزمان
ا.ت:کوفت
جیمین:آخه اولین باره که جیهوپ قبول کرد کیوته
جیهوپ:(از زیر میز با پا زد به پای جیمین)
جیمین:آآآآآآآآآآآآآی درد گرفت پام(داد)
می سو:وای عاشقشم خوبیییییی؟؟(داد)
جیمین:آره نفسم تو که هستی بهترم
می سو:فداااات شم .......جیهوپ یه بار دیگه بزنی به جیمین من میدونم با تو هااا(داد)
جیهوپ و ا.ت:اوووه اوووه چه ترسناک کفترای های عاشق
جیمین و می سو:شما بیشتر شبیه کفترای عاشقین تا ما
جیهوپ و ا.ت:خفه شید اینطور نیست(داد)
جیمین و می سو :دیدی گفتیم....
جیهوپ و ا.ت:....................(خجالت زده)
شوگا:خب بسهههههههه عه بیتربیتا
مان شی:اها راستی ا.ت چیزه اون در های توی اتاقا چیه
ا.ت:(رو به می سو)
(می سو و ا.ت جر خوردن)
مان شی:خببببببب چیه
اره پارتش جا نشد🤡
پرش زمانی به فردا صبح
ا.ت ویو
بلند شدم ساعتو نگاه کردم ساعت ۹ بود رفتم دست شویی کار های لازمو کردم و یه لباس کیوت پوشیدم بعد رفتم می سو رو بلند بعد اینکه کاراشو کرد اومد و باهم یه سفره بزرگ چیدیم نشسته بودیم روی کاناپه و منتظرشون بودیم که بیدار شن من داشتم با هوپی بازی میکردم(سنجابش... اگه یادتون باشه اولین پارت گفتم)می سو هم گوشی دستش بود یهو صدای در اومد منو میسو برگشتیم پشتمونو نگاه کردیم .. چهار تا پسرا باهم بیدار شده بودن با قیافه های خواب الود سلام کردن و جلوی در دستشویی صف کشیدن نمیدونستن که اتاقشون دستشویی داره ولی چون خیلی کیوت و بامزه بودن منو می سو صداشو در نیوردیم
اولین نفر جیهوپ پرید توی دستشویی خیلی با مزه بود بعد دستشویی رفت توی اتاقش و با یه تیشرت شرتک اومد بیرون خیلی بهش میومد بعد جیهوپ جیمین دویید رفت توی دستشویی بعدشم رف مثل جیهوپ لباس پوشید همشون لباس های شبیه هم و بامزه ای پوشیده بودن بعدش یکی یکی میومدن سر سفره همه که اومدن منو می سو هم رفتیم سر میز که شروع کردیم و هوپی هم نشسته بود روی شونم که من بهش گردو و فندق بدم
مان شی:ا.ت اسم سنجابت چیه؟؟
ا.ت:هوپی
مان شی ،شوگا،جیمین:(زدن زیر خنده)
ا.ت:وا خب چییهههه؟؟؟؟
شوگا:(اشاره به جیهوپ)
ا.ت:خب که چی؟؟؟؟
جیمین:ما تو خودمونی ها به جیهوپ میگیم هوپی(خنده)
جیهوپ:.................
ا.ت:چه کیوتتتتت
جیهوپ:کیوت نیستم
ا.ت:هستی
جیهوپ:نیستم
ا.ت :هستیییییی
جیهوپ:نییییییییستم
(این بحث ادامه داره)
ا.ت:هستیییییی(داد)
جیهوپ:نیستم(داد)
ا.ت:هستیییییییی(داد)
جیهوپ:باشه باشه هستم بسه (نفس نفس)
ا.ت:اوهوم هستی(کیوت)
پسرا و می سو:اوووووووووووووووو
ا.ت و جیهوپ:درد
پسرا و می سو:اوووووووووووو چه همزمان
ا.ت:کوفت
جیمین:آخه اولین باره که جیهوپ قبول کرد کیوته
جیهوپ:(از زیر میز با پا زد به پای جیمین)
جیمین:آآآآآآآآآآآآآی درد گرفت پام(داد)
می سو:وای عاشقشم خوبیییییی؟؟(داد)
جیمین:آره نفسم تو که هستی بهترم
می سو:فداااات شم .......جیهوپ یه بار دیگه بزنی به جیمین من میدونم با تو هااا(داد)
جیهوپ و ا.ت:اوووه اوووه چه ترسناک کفترای های عاشق
جیمین و می سو:شما بیشتر شبیه کفترای عاشقین تا ما
جیهوپ و ا.ت:خفه شید اینطور نیست(داد)
جیمین و می سو :دیدی گفتیم....
جیهوپ و ا.ت:....................(خجالت زده)
شوگا:خب بسهههههههه عه بیتربیتا
مان شی:اها راستی ا.ت چیزه اون در های توی اتاقا چیه
ا.ت:(رو به می سو)
(می سو و ا.ت جر خوردن)
مان شی:خببببببب چیه
اره پارتش جا نشد🤡
۱.۹k
۰۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.