پارت ( ۵ ) دخترک عاشق و مافیای خشن
از زبان راوی
کوک عصبی شد و دست ا.ت رو گرفت و ا.ت را برد داخل اتاق و در رو قفل کرد و قدم برداشت سمت ا.ت
+ هوییی هیز در و باز کن میخوام برم
× کجا خانم کوچولو دیر اومدی نخوا زود برو
ا.ت خیلی ترسیده بود و کوک هم همینجوری داشت قدم برمیداشت و نزدیک ا.ت میشد و ا.ت هم عقب عقب میرفت تا اینکه ب دیوار برخورد کرد ا.ت دیگه هیچ راه فراری نداشت کوک لباش و محکم گذاشت روی لب ا.ت و محکم میمکید تا کبود بشه البته کبود نشده بود لب های ا.ت گوشه هاش پاره شده بود کوک لب های ا.ت رو گاز میگرفت تا ا.ت پدصگ همراهی کنه کوک همینجور ک لب های ا.ت رو میبوسید لباس های ا.ت هم در میآورد
ادامه بدم ؟
کوک عصبی شد و دست ا.ت رو گرفت و ا.ت را برد داخل اتاق و در رو قفل کرد و قدم برداشت سمت ا.ت
+ هوییی هیز در و باز کن میخوام برم
× کجا خانم کوچولو دیر اومدی نخوا زود برو
ا.ت خیلی ترسیده بود و کوک هم همینجوری داشت قدم برمیداشت و نزدیک ا.ت میشد و ا.ت هم عقب عقب میرفت تا اینکه ب دیوار برخورد کرد ا.ت دیگه هیچ راه فراری نداشت کوک لباش و محکم گذاشت روی لب ا.ت و محکم میمکید تا کبود بشه البته کبود نشده بود لب های ا.ت گوشه هاش پاره شده بود کوک لب های ا.ت رو گاز میگرفت تا ا.ت پدصگ همراهی کنه کوک همینجور ک لب های ا.ت رو میبوسید لباس های ا.ت هم در میآورد
ادامه بدم ؟
۱۲.۷k
۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.