اسمش تو گوشیم «عزیزم» ذخیره بود..
اسمش تو گوشیم «عزیزم» ذخیره بود..
تغییر دادم به «کنج دلی»
باکلی غر زدن گفت:
قبلنا عزیزت بودم حالا جام اون ته مه های دلته؟
خندیدم و گفتم: اخه عزیزم مال خیلیا بود....
مختص خودت نبودش...
کنج دلی برات بهتره...
چشاش گرد شده بود، اخماش تو هم رفت..
گفت میشه بیشتر توضیح بدی؟
نمیفهمم...
رفتم کنارش نشستم و دستش رو میون دستام گرفتم
و گفتم:
عزیزم ینی مامانم، خواهرم،بابام...
ولی تو داستانت حالا دیگ برام متفاوته...
با خودم قرار گذاشتم تا از کسی مطمئن نشدم
کنج دلمو دستش ندم...
اما دیگ مطمئن شدم تو جات کنج دلمه....
همون جای بکر و دست نخورده ای ک
قراره فقط مال تو باشه...
انحصاری، مادام العمر...
کسی که کنج دلمه، مرحله عزیز بودنو گذرونده...
خب...
دوست داری کنج دلم بمونی؟
حسابی ذوق کرده بود....
مشتاق نگام کرد و با اشتیاق گفت
معلومه که از کنج دلت تکون نمیخورم...
تغییر دادم به «کنج دلی»
باکلی غر زدن گفت:
قبلنا عزیزت بودم حالا جام اون ته مه های دلته؟
خندیدم و گفتم: اخه عزیزم مال خیلیا بود....
مختص خودت نبودش...
کنج دلی برات بهتره...
چشاش گرد شده بود، اخماش تو هم رفت..
گفت میشه بیشتر توضیح بدی؟
نمیفهمم...
رفتم کنارش نشستم و دستش رو میون دستام گرفتم
و گفتم:
عزیزم ینی مامانم، خواهرم،بابام...
ولی تو داستانت حالا دیگ برام متفاوته...
با خودم قرار گذاشتم تا از کسی مطمئن نشدم
کنج دلمو دستش ندم...
اما دیگ مطمئن شدم تو جات کنج دلمه....
همون جای بکر و دست نخورده ای ک
قراره فقط مال تو باشه...
انحصاری، مادام العمر...
کسی که کنج دلمه، مرحله عزیز بودنو گذرونده...
خب...
دوست داری کنج دلم بمونی؟
حسابی ذوق کرده بود....
مشتاق نگام کرد و با اشتیاق گفت
معلومه که از کنج دلت تکون نمیخورم...
۱.۱k
۱۴ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.