پارت ۶

=غذا امادس کمک کن میز و اماده کنم
+باشه
با کمک ته میزو اماده کردمو شروع به شام خوردن کردیم
وسطای شام بودیم که سکوتو شکستم
+میگم ته ااا ببخشید نباید اونجوری صدات میکردم
=ا اشکالی نداره هر جور دلت میخواد صدام کن
+باشه میشه بعد شام فیلم ببینیم
=اوم باش
پرش زمانی به بعد شام
شام و خوردیم ته یه فیلم انتخاب کردو گذاش پفیلایی هم که درس کرده بود و گرفتمو نشستم ته هم اومد پیشم و شروع به دیدن فیلم کردیم وسطای فیلم اسمات شد و من نفسای داغ ته رو حس میکردم به طرفش برگشتمو
+ته
=اوم بیبی میخوامت
+ت‌‌...
نزاشت حرفمو ادامه بدمو بلندم کردو منو به سمت اتاق برد انداختم رو تخت ........
ویو صبح روز بعد