فیک «اون دوست دخترمه» part 23
ات: دارم ولی خب نمیدونم قبل من با کسی بودی یا نه
کوک: با کسی نبودم
ات: چیی
کوک: واقعا با کسی نبودم داستان اون کت شلوار سفیدم یه ازدواجه که به زور بابام میخواست من با یه دختر که دختر شریکش بود ازدواج کنم که مثلا شرکتش سود کنه که اخر مراسمو بهم زدم ولی خب مهم نیست
ات: اها که اینطور
کوک: کاش اون دختر تو بودی
ات: چرا
کوک: اونجوری الان بچه ام داشتیم
ات: تو فکرت تو بچس؟
کوک: نه منظورم اینه که مثلا دیگه الان چند سالی میشد که ازدواج کرده بودیم
ات: خب اره درسته
کوک:راستی اون خونه ای که الان میریم عمارت نیست ویلاعه یه اتاقم بیشتر نداره اصلا بعید میدونم کسی غیر ما اونجا خونه داشته باشه پس مجبوریم شب پیش هم بخوابیم
ات: خدایا همین کم بود باشه عزیزم شبم پیش هم میخوابیم
نیم ساعت بعد:
کوک: خب بپر پایین رسیدیم
ات: آییییی (الکی میگه که توجه کوک رو جلب کنه)
کوک: چیشد عزیزمم
ات: پام با پاشنه بلند درد میگیره بغلم کن
کوک: به روی چشم از خدامه بیا اینجا (براید استایل)
ات: مرسی عزیزم
کوک: خب عزیزم بشین رو کاناپه
ات: اخیش چقدر کفشا بد بودن
کوک: کیف میکنی چقدر خونه تمیزه پاشو برو لباستو اگه میخوای عوض کن
ات: باشه
ات: کوکککک…عزیزممم
کوک: چیشده
ات: بند پشت لباسمو باز کن خودم نمیتونم
کوک: مطعمنی؟من بکنم؟ با منی؟
اینم پارت جدید ببخشید جدیدا دیر به دیر میزارم یکم حجم درسا زیاده 🥲این دوره تموم شد براتون میترکونم:)
کوک: با کسی نبودم
ات: چیی
کوک: واقعا با کسی نبودم داستان اون کت شلوار سفیدم یه ازدواجه که به زور بابام میخواست من با یه دختر که دختر شریکش بود ازدواج کنم که مثلا شرکتش سود کنه که اخر مراسمو بهم زدم ولی خب مهم نیست
ات: اها که اینطور
کوک: کاش اون دختر تو بودی
ات: چرا
کوک: اونجوری الان بچه ام داشتیم
ات: تو فکرت تو بچس؟
کوک: نه منظورم اینه که مثلا دیگه الان چند سالی میشد که ازدواج کرده بودیم
ات: خب اره درسته
کوک:راستی اون خونه ای که الان میریم عمارت نیست ویلاعه یه اتاقم بیشتر نداره اصلا بعید میدونم کسی غیر ما اونجا خونه داشته باشه پس مجبوریم شب پیش هم بخوابیم
ات: خدایا همین کم بود باشه عزیزم شبم پیش هم میخوابیم
نیم ساعت بعد:
کوک: خب بپر پایین رسیدیم
ات: آییییی (الکی میگه که توجه کوک رو جلب کنه)
کوک: چیشد عزیزمم
ات: پام با پاشنه بلند درد میگیره بغلم کن
کوک: به روی چشم از خدامه بیا اینجا (براید استایل)
ات: مرسی عزیزم
کوک: خب عزیزم بشین رو کاناپه
ات: اخیش چقدر کفشا بد بودن
کوک: کیف میکنی چقدر خونه تمیزه پاشو برو لباستو اگه میخوای عوض کن
ات: باشه
ات: کوکککک…عزیزممم
کوک: چیشده
ات: بند پشت لباسمو باز کن خودم نمیتونم
کوک: مطعمنی؟من بکنم؟ با منی؟
اینم پارت جدید ببخشید جدیدا دیر به دیر میزارم یکم حجم درسا زیاده 🥲این دوره تموم شد براتون میترکونم:)
۲۹.۸k
۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.