فیک ازدواج اجباری پارت14🖤
کیوتا ۲۹۵ هایی نشدیم ولی می زارم لایک و کامنت یادتون نره ها
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
ات با قیافه ای که مثل گوجه شده بود گفت
+:نه اجوما عشق بازی چیه (همونی که الان داشتی با کوک انجام میدادی) باشه خوومون اشپزخونه رو تمیز میکنیم
_:من تمیز نمیکنم که
+:خودت ریختی
_:من ریختم؟؟؟؟؟؟؟؟؟ شما هر چی بهتون گفتم بیا پایین نمیتونی نیومدی
+:کی گفتی ؟
_:ولش بیا تمیز کن که وقت زیاد میبره فردا باید عروسی بگیریم بدووووو
+:من تمیز نمیکنم
_:میکنی
+:نمیکنم
_:میکنی
+:نمیکنم
( علامت اجوما:$)
$:وای خدا از دست شما دوتا به جای کل کل کردن تمیز کنید دوتاییتونم باید تمیز کنید هر دو تون مقصرید
_:ایششششش باش
+:ایش
$:(خنده)
ویو اجوما
چند وقته حس میکنم کوک به ات یه حس هایی داره چون روی کیوت و مهربون و دلسوزشو فقط نشون اونایی ک دوسشکن داشت میداد مثل من .
و حسم میکنم این حس و ات هم داره آخه رفتاراش عجیب شده وقتی کوکو می بینه. به جز حال فردا عروسیه
ویو ادمین
بع از یک ساعت تمیز کاری تموم شد و اونا تصمیم گرفتند تا دوباره گند نزدند تو اشپزخونه کیک سفارش بدن
که زنگ درو زدن
_:من میرم
(کوک گرفت جعبه رو و درو بست و برد تو)
+:بدههههههههههههه گشنمههههههه
_:آروم باششششششششششششش فرار نمیکنهههههههههه
ات حمله میکنه و میگیره و میخوره و نصفش برای کوک میشه به
+:آخیش سیر شدم بیا برا تو هم گذاشتم بخور
_:کوک چشماش ریخته باش مرسی
فقط یه چیزی
ویو کوکات از دستم گرفتم کیکو و نصفش خورد و گفت برا تو هم گذاشتم من پشمام ریخته بود که چجوری انقد کیوت میخوره پاشد که دیدم کیک کنار دیشب گفت یه چیزی که رفتم نزدیکش که چشماش بست هه فک کرده میخوام ببوسمش ولی سریع پاک کردم و
ویو ات
کوک اومد نزدیکم تپش قلب گرفته بودم که چشمامو بستم و یه چیزی از کنار لبم پاک کرد
ویو ادمین
_:منحرف فک کردی میخوام چیکار کنم؟ها؟
+؛هیچی
_باش تو راست میگی برو زود بخواب فردا باید ساعت ۷ بیدار شی میکاپ آرتیست ها میان میکنمت کنن بعدم بریم؟ جایی که رزرو کردم خیلیم آدم هست بدو بخواب خواب نمونی
+:یاااااا ۷ صبححح؟؟؟؟
_:اره
+:اوففف باشه
_:آفرین دختر خوب
ات رفت بالا توی اتاقش و با فکر کوک به خواب رفت کوک هم همینطور
ویو صبح
................. کیوتا پارت بعد و وقتی این پست ۵ تا کامنت و ۵ تا لایک داشت و ۳۰۰ هایی شدیم می زارم زود شرطارو برسونید
بایی🍷☕🦋🖤
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
ات با قیافه ای که مثل گوجه شده بود گفت
+:نه اجوما عشق بازی چیه (همونی که الان داشتی با کوک انجام میدادی) باشه خوومون اشپزخونه رو تمیز میکنیم
_:من تمیز نمیکنم که
+:خودت ریختی
_:من ریختم؟؟؟؟؟؟؟؟؟ شما هر چی بهتون گفتم بیا پایین نمیتونی نیومدی
+:کی گفتی ؟
_:ولش بیا تمیز کن که وقت زیاد میبره فردا باید عروسی بگیریم بدووووو
+:من تمیز نمیکنم
_:میکنی
+:نمیکنم
_:میکنی
+:نمیکنم
( علامت اجوما:$)
$:وای خدا از دست شما دوتا به جای کل کل کردن تمیز کنید دوتاییتونم باید تمیز کنید هر دو تون مقصرید
_:ایششششش باش
+:ایش
$:(خنده)
ویو اجوما
چند وقته حس میکنم کوک به ات یه حس هایی داره چون روی کیوت و مهربون و دلسوزشو فقط نشون اونایی ک دوسشکن داشت میداد مثل من .
و حسم میکنم این حس و ات هم داره آخه رفتاراش عجیب شده وقتی کوکو می بینه. به جز حال فردا عروسیه
ویو ادمین
بع از یک ساعت تمیز کاری تموم شد و اونا تصمیم گرفتند تا دوباره گند نزدند تو اشپزخونه کیک سفارش بدن
که زنگ درو زدن
_:من میرم
(کوک گرفت جعبه رو و درو بست و برد تو)
+:بدههههههههههههه گشنمههههههه
_:آروم باششششششششششششش فرار نمیکنهههههههههه
ات حمله میکنه و میگیره و میخوره و نصفش برای کوک میشه به
+:آخیش سیر شدم بیا برا تو هم گذاشتم بخور
_:کوک چشماش ریخته باش مرسی
فقط یه چیزی
ویو کوکات از دستم گرفتم کیکو و نصفش خورد و گفت برا تو هم گذاشتم من پشمام ریخته بود که چجوری انقد کیوت میخوره پاشد که دیدم کیک کنار دیشب گفت یه چیزی که رفتم نزدیکش که چشماش بست هه فک کرده میخوام ببوسمش ولی سریع پاک کردم و
ویو ات
کوک اومد نزدیکم تپش قلب گرفته بودم که چشمامو بستم و یه چیزی از کنار لبم پاک کرد
ویو ادمین
_:منحرف فک کردی میخوام چیکار کنم؟ها؟
+؛هیچی
_باش تو راست میگی برو زود بخواب فردا باید ساعت ۷ بیدار شی میکاپ آرتیست ها میان میکنمت کنن بعدم بریم؟ جایی که رزرو کردم خیلیم آدم هست بدو بخواب خواب نمونی
+:یاااااا ۷ صبححح؟؟؟؟
_:اره
+:اوففف باشه
_:آفرین دختر خوب
ات رفت بالا توی اتاقش و با فکر کوک به خواب رفت کوک هم همینطور
ویو صبح
................. کیوتا پارت بعد و وقتی این پست ۵ تا کامنت و ۵ تا لایک داشت و ۳۰۰ هایی شدیم می زارم زود شرطارو برسونید
بایی🍷☕🦋🖤
۶.۹k
۱۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.