پسر عموی مغرور من~♡
پسر عموی مغرور من~♡
P30
چانگ همونیه که اسلحه هارو قاچاق میکنه بیارم داشتیم گیرش میانداختیم که از کشور خارج شد رفت خارج از کشور هرچقدر گشتیم نتونستیم پیداش کنیم
ا.ت ویو
سریع بدون خدافظی کردن از اونجا خارج شدم و رفتم داخل ماشینم و به سمت عمارت روندم
پایان ا.ت ویو
رستوران
چانگ:چیشد
کوک:نمیدونم
کوک:خوب بهتره به کارمون برسیم
چانگ:بله
ا.ت ویو
رفتم عمارت با بدو رفتم توی اتاقم زنگ زدم به مکس که بعد چندتا بوق ورداشت
مکس:الو سلام
ا.ت:مکس گوش کن همین الان چانگ دیدم
مکس:چانگ همون
ا.ت:آره همون فقط ببین برام چندتا آدم بفرست به عمارتم شب برم عمارت چانگ باشه
مکس:حله
قطع کردم و رفتم یدونه دوش گرفتم اومدم موهامو خشک کردم و لباسای لشمو پوشیدم و موهامو اتو کشیدم و یه آرایش ملیح کردم و بعد به ساعت نگاه کردم که ۶نیم بود
از عمارت زدم بیرون و به آدرسی که مکس گفته بود اونجا افرادو میفرستم رفتم
۲۰ مین بعد
از ماشین پیاده شدم و به ۳ تا ماشین شاسنی بلندی که پشت سر هم بودند نگاه کردم همشون از ماشین پیاده شدن و تعظیم کردن
●○●●●○○●○●●○
برای امروز دوتا پارت بسه
P30
چانگ همونیه که اسلحه هارو قاچاق میکنه بیارم داشتیم گیرش میانداختیم که از کشور خارج شد رفت خارج از کشور هرچقدر گشتیم نتونستیم پیداش کنیم
ا.ت ویو
سریع بدون خدافظی کردن از اونجا خارج شدم و رفتم داخل ماشینم و به سمت عمارت روندم
پایان ا.ت ویو
رستوران
چانگ:چیشد
کوک:نمیدونم
کوک:خوب بهتره به کارمون برسیم
چانگ:بله
ا.ت ویو
رفتم عمارت با بدو رفتم توی اتاقم زنگ زدم به مکس که بعد چندتا بوق ورداشت
مکس:الو سلام
ا.ت:مکس گوش کن همین الان چانگ دیدم
مکس:چانگ همون
ا.ت:آره همون فقط ببین برام چندتا آدم بفرست به عمارتم شب برم عمارت چانگ باشه
مکس:حله
قطع کردم و رفتم یدونه دوش گرفتم اومدم موهامو خشک کردم و لباسای لشمو پوشیدم و موهامو اتو کشیدم و یه آرایش ملیح کردم و بعد به ساعت نگاه کردم که ۶نیم بود
از عمارت زدم بیرون و به آدرسی که مکس گفته بود اونجا افرادو میفرستم رفتم
۲۰ مین بعد
از ماشین پیاده شدم و به ۳ تا ماشین شاسنی بلندی که پشت سر هم بودند نگاه کردم همشون از ماشین پیاده شدن و تعظیم کردن
●○●●●○○●○●●○
برای امروز دوتا پارت بسه
۱۸.۴k
۲۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.