عشق اشتباه 14
نمیدونه دوسپسرش ما من داره بهش خیانت میکنه و منو دوست داره
لباسامو چیدم بعدش لباسامو عوض کردم تصمیم گرفتم یه لباس باز بپوشم که کای تحریک شه بعد رفتم پایین پیش بچه ها
هانا : خب چیکار کنیم ؟
کر : الان که دیگه دیروقته باید بخوابیم ولی فردا من یه کلبه کنار دریا اجاره کردم میریم اونجا
ات : من میرم بخوابم خیلی خستم
کا : خوب بخوابی عزیزم
ویو کوک
اصلا به این دختره هانا حس خوبی ندارم
قشنگ معلومه دختره خوبی نیست
تا ات رفت بالا با این لباسا رفته پیش کای نشسته
کوک : منم میرم بخوابم
شبر بخیر
کا : خب کریم نمیخوای بری بخوابی؟
کر : اره اتفاقا خوابم میاد
شب بخیر
کا : دلم برات تنگ شده بود عزیزم
ها : ولی منو ازت دلخورم
کا : چرا
ها : تا کی میخوای با این دختره هرزه باشی
کا : عزیزم حسودی میکنی؟
تو که میدونی من فقط تورو دوس دارم
و هانا رو نشوند رو پاهاش
ها: میدونم عزیزم
ولی خب تو همیشه پیش اونی
باید قول بدی بیشتر بیای پیش من
کا : باشه بیشتر میام پیشت
و شروع کردن به بوسیدن همدیگه
بعد ده مین از هم جدا شدن
کا : خب عزیزم برو بخواب دیر وقته
ها : باشه عشقم شب بخیر
ویو کوک
من خیلی به هانا و کای شک کردم واسه همین الکی گفتم برو بخوابم تا ببینم وقتی تنها میشن چیکار میکنن
.
.
.
بعد از یه مدت دیدم دارن همو میبوسن
مرتیکه عوضی
اگه ات بفهمه قطعا اسیب میبینه
تصمیم گرفتم به ات بگم
واسه همین رفتم تو اتاقش
وقتی در اتاقشو باز کردم مثل فرشته ها خوابیده بود
رفتم کنارش نشستم
وقتی دیدمش پشیمون شدم که بهش بگم
دوس داشتم ساعت ها بهش نگاه کنم
سرشو بوسیدم و اومدم بیرون
لطفا حمایت🙃🍒
لباسامو چیدم بعدش لباسامو عوض کردم تصمیم گرفتم یه لباس باز بپوشم که کای تحریک شه بعد رفتم پایین پیش بچه ها
هانا : خب چیکار کنیم ؟
کر : الان که دیگه دیروقته باید بخوابیم ولی فردا من یه کلبه کنار دریا اجاره کردم میریم اونجا
ات : من میرم بخوابم خیلی خستم
کا : خوب بخوابی عزیزم
ویو کوک
اصلا به این دختره هانا حس خوبی ندارم
قشنگ معلومه دختره خوبی نیست
تا ات رفت بالا با این لباسا رفته پیش کای نشسته
کوک : منم میرم بخوابم
شبر بخیر
کا : خب کریم نمیخوای بری بخوابی؟
کر : اره اتفاقا خوابم میاد
شب بخیر
کا : دلم برات تنگ شده بود عزیزم
ها : ولی منو ازت دلخورم
کا : چرا
ها : تا کی میخوای با این دختره هرزه باشی
کا : عزیزم حسودی میکنی؟
تو که میدونی من فقط تورو دوس دارم
و هانا رو نشوند رو پاهاش
ها: میدونم عزیزم
ولی خب تو همیشه پیش اونی
باید قول بدی بیشتر بیای پیش من
کا : باشه بیشتر میام پیشت
و شروع کردن به بوسیدن همدیگه
بعد ده مین از هم جدا شدن
کا : خب عزیزم برو بخواب دیر وقته
ها : باشه عشقم شب بخیر
ویو کوک
من خیلی به هانا و کای شک کردم واسه همین الکی گفتم برو بخوابم تا ببینم وقتی تنها میشن چیکار میکنن
.
.
.
بعد از یه مدت دیدم دارن همو میبوسن
مرتیکه عوضی
اگه ات بفهمه قطعا اسیب میبینه
تصمیم گرفتم به ات بگم
واسه همین رفتم تو اتاقش
وقتی در اتاقشو باز کردم مثل فرشته ها خوابیده بود
رفتم کنارش نشستم
وقتی دیدمش پشیمون شدم که بهش بگم
دوس داشتم ساعت ها بهش نگاه کنم
سرشو بوسیدم و اومدم بیرون
لطفا حمایت🙃🍒
۷.۱k
۱۲ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.