( start to finish ) : p7
برای بار چهارم و البته آخرین بار نفس عمیقی کشید و وارد اتاقی که باید میرفتی شدی ..
چان و چانگبین هر دو سرشون تو کامپیوتر مقابل بود و متوجه اومدنت نبودن پس چند دفعه پشت سر هم بر در ضربه ای زدی که هر دو سمتت برگشتن
هر دو با دیدنت با لبخندی بلند شدن و باهات دست دادن
چان با خنده ای شروع کرد به صحبت باهات : بالاخره .. بعد دو ماه راضی شدین بیایین نه ؟
چانگبین : بیا بشین بیا ..
خودش بلند شد و رو مبل پشت نشست و صندلی که کنار چان بود و به تو داد
همینطور که میشستی و کوله پشتیت رو کنارت میذاشتی گفتی : دو ماه ؟؟ ولی هفته ی پیش به ما گف..
چان : درسته .. به تو گفتن من خودم به زیکو قبل تر از اون خبر دادم
خنده ای کردی : زیکو ؟؟ .. چه صمیمی ..
چانگبین : عو .. نمیدونستی ؟! ما چند سال پیش با هم رو آهنگا کار میکردیم اما ..
چان سریعا پرید وسط حرف : اما مشکلاتی پیش اومد دیگه ..
+ اوهوم ..
لبخندی زدی : من هیچ تجربه ای ندارما تو آهنگسازی به این سبک ..
چانگبین : مهم نیست سریع آشنا میشی باهاش .
اوهومی گفتی زیر لب و شروع کردی به کار کردن باهاشون
چان و چانگبین هر دو سرشون تو کامپیوتر مقابل بود و متوجه اومدنت نبودن پس چند دفعه پشت سر هم بر در ضربه ای زدی که هر دو سمتت برگشتن
هر دو با دیدنت با لبخندی بلند شدن و باهات دست دادن
چان با خنده ای شروع کرد به صحبت باهات : بالاخره .. بعد دو ماه راضی شدین بیایین نه ؟
چانگبین : بیا بشین بیا ..
خودش بلند شد و رو مبل پشت نشست و صندلی که کنار چان بود و به تو داد
همینطور که میشستی و کوله پشتیت رو کنارت میذاشتی گفتی : دو ماه ؟؟ ولی هفته ی پیش به ما گف..
چان : درسته .. به تو گفتن من خودم به زیکو قبل تر از اون خبر دادم
خنده ای کردی : زیکو ؟؟ .. چه صمیمی ..
چانگبین : عو .. نمیدونستی ؟! ما چند سال پیش با هم رو آهنگا کار میکردیم اما ..
چان سریعا پرید وسط حرف : اما مشکلاتی پیش اومد دیگه ..
+ اوهوم ..
لبخندی زدی : من هیچ تجربه ای ندارما تو آهنگسازی به این سبک ..
چانگبین : مهم نیست سریع آشنا میشی باهاش .
اوهومی گفتی زیر لب و شروع کردی به کار کردن باهاشون
۳.۷k
۱۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.