نکته : تهیونگ و ا.ت باهم
نکته : تهیونگ و ا.ت باهم
هم خونه ای و هم گروهیاند
و گروه بی تی اس با یه گروه دخترونه همکاری میکنه که ا.ت هم عضوه اون گروه بوده و ا.ت هم یه مشکل مغز و اعصاب داره که به واستهی اون همچی خیلی سریع یادش میره مثل حافظه ماهیها
ویو تهیونگ
از کمپانی برمیگشتم اعصاب مَصاب برام نزاشتن بهم گفتن باید با یکی از ایدلای دختر قرار بزارم وای حالا به ا.ت چی بگم اون همیجوری شم تو خونه نمیمونه دیگه اگه بهش بگم قرار میذارم از کنارمم رد نمیشه بالاخره رسیدم خونه کلید رو انداختم و درو باز کردم ا.ت رو دیدم که داره وسایلشو جم میکنه
تهیونگ : ا.ت داری کجا میری
ا.ت : از کمپانی بهم زنگ زدن گفتن که .... ام یادم نمیاد چی گفتن ولی یادم میاد گفتن باید وسایلمو جم کنم برم یه جایی
تهیونگ : کجا ؟
ا.ت : اممم یادم نمیاد
تهیونگ : ا.ت حالت خوبه؟ دارو هاتو خوردی میدونی اگه از ساعت دارو هات بگذره چی میشه
ا.ت : اره میدونم اگه همچی هم یادم بره اینو میدونم ... خب من دیگه باید برم خداحا.....
تهیونگ : کی برمیگردی ؟
ا.ت : بستگی داره چقدر طول بکشه
تهیونگ : اها باشه به سلامت مراقب خودت باش دارو هاتم سر وقت بخوریا
ا.ت : باشه باشه خدافظ
تهیونگ : خدافظ
اصلاً شاید بهش گفتم که باید با اون دختره قرار میزارم به هرحال که یادش نمیمونه
ویو ا.ت
وسایلمو جم کردم و رفتم بیرون کمپانی گفته بود باید برم یه جایی که بخاطر حافظه کوفتی یادم نمیاد
از اون ور هم تهیونگ انگار یکم بی حال بود مثل اینکه تو کمپانی اتفاقی اوفتاده هوف ولش کن هرچی باشه که به من مربوط نیست اره ا.ت تو چرا تو کار دیگران دخالت میکنی
یهو گوشیم زنگ خورد از کمپانی زنگ زده بودن گوشیمو برداشتم و جواب دادم
+الو سلام
_سلام پرواز شما ساعت ۱۵:۳۰ فعلاً یکم وقت داری پس یه دور مرور میکنیم پرواز شما ساعت ۱۵:۳۰ از کره به مقصد فرانسهاست تقریباً یه ۱۰ ۱۲ ساعتی تو راهی حواست به وقت دارو هات باشه همین طور حواست باشه که پرواز نپره .... امم دارین گوش میکنین
+ صبر کن صبر کن چند ساعت تو راهم
_حدود ۱۰ ۱۲ ساعت
+حدود ۱۰ ۱۲ ساعت خب ممنون یاداوری کردین هیچیش یادم نبود
_همهی حرفامو نوشتی ؟
+اره میترسم باز یادم بره
_ باشه حواست باشه پرواز نپره
+باشه حدافظ
خب ا.ت هم اونجا هی میرفت این ور هی میرفت اونور خلاصه نمیتونس یه دقیقه بشینه بعد کلی رفت آمد بالاخره کاراش تموم شد و باید برمیگشت کره تو این چند وقتی که اومده بود فرانسه وقت سر خاروندن نداشت ولی سانی (هم گروهیش و دوستشِ) همهی خبر ها رو به اون میداد به جز خبر قرار گذاشتن تهیونگ
ویو تهیونگ
هر کاری کردم کمپانی راضی نشد که با اون دختره قرار نزارم و گفت که میخواد خبرش رو پخش کنه ولی اخه من ...
بریم برا پارت بعدی
هم خونه ای و هم گروهیاند
و گروه بی تی اس با یه گروه دخترونه همکاری میکنه که ا.ت هم عضوه اون گروه بوده و ا.ت هم یه مشکل مغز و اعصاب داره که به واستهی اون همچی خیلی سریع یادش میره مثل حافظه ماهیها
ویو تهیونگ
از کمپانی برمیگشتم اعصاب مَصاب برام نزاشتن بهم گفتن باید با یکی از ایدلای دختر قرار بزارم وای حالا به ا.ت چی بگم اون همیجوری شم تو خونه نمیمونه دیگه اگه بهش بگم قرار میذارم از کنارمم رد نمیشه بالاخره رسیدم خونه کلید رو انداختم و درو باز کردم ا.ت رو دیدم که داره وسایلشو جم میکنه
تهیونگ : ا.ت داری کجا میری
ا.ت : از کمپانی بهم زنگ زدن گفتن که .... ام یادم نمیاد چی گفتن ولی یادم میاد گفتن باید وسایلمو جم کنم برم یه جایی
تهیونگ : کجا ؟
ا.ت : اممم یادم نمیاد
تهیونگ : ا.ت حالت خوبه؟ دارو هاتو خوردی میدونی اگه از ساعت دارو هات بگذره چی میشه
ا.ت : اره میدونم اگه همچی هم یادم بره اینو میدونم ... خب من دیگه باید برم خداحا.....
تهیونگ : کی برمیگردی ؟
ا.ت : بستگی داره چقدر طول بکشه
تهیونگ : اها باشه به سلامت مراقب خودت باش دارو هاتم سر وقت بخوریا
ا.ت : باشه باشه خدافظ
تهیونگ : خدافظ
اصلاً شاید بهش گفتم که باید با اون دختره قرار میزارم به هرحال که یادش نمیمونه
ویو ا.ت
وسایلمو جم کردم و رفتم بیرون کمپانی گفته بود باید برم یه جایی که بخاطر حافظه کوفتی یادم نمیاد
از اون ور هم تهیونگ انگار یکم بی حال بود مثل اینکه تو کمپانی اتفاقی اوفتاده هوف ولش کن هرچی باشه که به من مربوط نیست اره ا.ت تو چرا تو کار دیگران دخالت میکنی
یهو گوشیم زنگ خورد از کمپانی زنگ زده بودن گوشیمو برداشتم و جواب دادم
+الو سلام
_سلام پرواز شما ساعت ۱۵:۳۰ فعلاً یکم وقت داری پس یه دور مرور میکنیم پرواز شما ساعت ۱۵:۳۰ از کره به مقصد فرانسهاست تقریباً یه ۱۰ ۱۲ ساعتی تو راهی حواست به وقت دارو هات باشه همین طور حواست باشه که پرواز نپره .... امم دارین گوش میکنین
+ صبر کن صبر کن چند ساعت تو راهم
_حدود ۱۰ ۱۲ ساعت
+حدود ۱۰ ۱۲ ساعت خب ممنون یاداوری کردین هیچیش یادم نبود
_همهی حرفامو نوشتی ؟
+اره میترسم باز یادم بره
_ باشه حواست باشه پرواز نپره
+باشه حدافظ
خب ا.ت هم اونجا هی میرفت این ور هی میرفت اونور خلاصه نمیتونس یه دقیقه بشینه بعد کلی رفت آمد بالاخره کاراش تموم شد و باید برمیگشت کره تو این چند وقتی که اومده بود فرانسه وقت سر خاروندن نداشت ولی سانی (هم گروهیش و دوستشِ) همهی خبر ها رو به اون میداد به جز خبر قرار گذاشتن تهیونگ
ویو تهیونگ
هر کاری کردم کمپانی راضی نشد که با اون دختره قرار نزارم و گفت که میخواد خبرش رو پخش کنه ولی اخه من ...
بریم برا پارت بعدی
۱۸۹
۰۹ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.