My dadyyyy😎
تهیونگ فهمیده بود داری به اون فش میدی و عصبانی شد. روز بعدیش .... ( کاری نکرد خیالتونو راحت کنم) اومد پیشت و خودشو کنترل کرد که ی سیلی نزنتت چون خیلی کیوت شده بودی دلش نیوند اومد پیشت با ی لحن سرد گفت:
ازت میخوام برا فردا همه چیزو آماده کنی برای اینکه با چندتا مافیا قرار دارم اگه چیزی کم باشه عوضشو از فشای دیروزت درمیام و ی چشم غره رفت
_ چی کودوم فشا ( تو ذهنش : نکنه ارباب جونگ کوک منو دیده به ارباب تهیونگ گفته و سرتو انداختی پایین و دستتو به سرت زدی اونم فهمید چرا بعددوباره تعکید کرد که باید همه چی بینقص باشه وگرنه پخ پخ
پرش زمانی ( فردا سر همون جلسه مافیا)
رفتی به مافیا ها که شبیه خر نشسته بودن و ادعا میکردن خیلی مهم هستن مشروب تارف به فرمایی( ببخشید اگه تارف رو اشتباه نوشتم شایدم درست من کلا دستور زبانی و املام 💩💩) خب یکیشون به خاطر اینکه ته و کوک قبول نکرده بودن قراردادشو خیلی اصبانی بود اعصلبش زیر نمودار بود اومد شرابرو برداره بعداز اینکه برداشت از سر حرس دستتو گرفت و فشار داد اونقدر محکم که رگت زد بیرون ته و کوک هم که......
خب این پارت هم تموم شد
شرت پارت بعد : ۱۵ لایک و ۶ تا کامنت دوستون دارم بای بای 💛💛
ازت میخوام برا فردا همه چیزو آماده کنی برای اینکه با چندتا مافیا قرار دارم اگه چیزی کم باشه عوضشو از فشای دیروزت درمیام و ی چشم غره رفت
_ چی کودوم فشا ( تو ذهنش : نکنه ارباب جونگ کوک منو دیده به ارباب تهیونگ گفته و سرتو انداختی پایین و دستتو به سرت زدی اونم فهمید چرا بعددوباره تعکید کرد که باید همه چی بینقص باشه وگرنه پخ پخ
پرش زمانی ( فردا سر همون جلسه مافیا)
رفتی به مافیا ها که شبیه خر نشسته بودن و ادعا میکردن خیلی مهم هستن مشروب تارف به فرمایی( ببخشید اگه تارف رو اشتباه نوشتم شایدم درست من کلا دستور زبانی و املام 💩💩) خب یکیشون به خاطر اینکه ته و کوک قبول نکرده بودن قراردادشو خیلی اصبانی بود اعصلبش زیر نمودار بود اومد شرابرو برداره بعداز اینکه برداشت از سر حرس دستتو گرفت و فشار داد اونقدر محکم که رگت زد بیرون ته و کوک هم که......
خب این پارت هم تموم شد
شرت پارت بعد : ۱۵ لایک و ۶ تا کامنت دوستون دارم بای بای 💛💛
۳.۷k
۱۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.