رمان " مافیایِ عَوَضیِ مَن "
رمان " مافیایِ عَوَضیِ مَن "
♡ فصل اول ♡
پارت ¤ ⁵⁹ ¤
___________________________
رفتم کنارش نشستم فک کنم خوابش برده بود
لبخندی به صورت کیوتش زدم
آخه یکی نیست بگه دختر اینجا جای خوابیدنه
با یادآوری حرفای تو خونه لبخند رو لب هام محو شد
ن .... نکنه کاری کرده باشه
محکم تکونش دادم که یهو با ترس از خواب پاشد
آماندا : چیه چی شده
این یوپ : هوفففف خداروشکر دلم برات تنگ شده بود
نزاشتم حرفی بزنه و بغلش کردم
هیچ کاری نمیکرد بی حرکت بود و فقط سرشو گذاشته بود رو سینه ام
بوسه ای روی پیشونیش زدم
این یوپ : ببخشید نفسم ، دیگه هیچوقت تنهات نمیزارم عمرم منو ببین الهی قربونت برم ببینمت وای ببخشید من چه غلطی کردم ( یه غلطی ) گریه نکن دیگه گفتم که به خدا فقط یه اشتباه بود ، به خدا تاوان مو دادم فقط برگرد یه بار دیگه بگو دوسم داری توروخدا
توی بغلم فشارش دادم که صدای آخش بلند شد
ترسیده دستم و روی صورتش گذاشتم
این یوپ : چیشد نفسم کجات درد میکنه
آماندا : قلبمه ، قلبم درد میکنه ، مگه قول نداده بودی دیگه دست روم بلند نمیکنی ؟ پس چرا بازم اون کارو کردی ، مگه چیکارت کرده بودم ، چرا اینجوری میکنی چرا عذابم میدی چرا مثل قبل دیگه بهم اهمیت نمیدی ، مگه من زنت نیستم ؟ مگه نمیگی من مال توام پس چرا اینجوری میکنی ( گریه )
این یوپ : هیششش بسه دیگه اون الماس های قشنگتو نریز ( عوق 😐 ) از وقتی تو پیشم نیستی دیوونه شدم ، نمیدونستم دارم چیکار میکنم چه بلایی سرت میارم
تا این که با حرفات به خودم اومدم و دیدم چه غلطی دارم میکنم
من تاوان مو دادم ، برگرد
( بچه ها من هرچی آهنگ نوشتم از حس آماندا بوده ولی الان میخوام که یه دونه هم از طرف این یوپ بنویسم )
----------------------------------------------------------
دنبال خودم میگردم ....
مرا ندیده ای جایی ؟
میگن توی خیابونا پرسه میزد اون گاهی ...
خواب رها کرده مرا
قرص نداری پیشَت ....؟
از سر ناچاری شبا فکر و خیال است پیشم ...
من خواب ندارم به خدا :)
بس که شبا بیدارم ....
نقد به نقد دور شدی ،
هم منو هم سیگارم ...!
با کسی گرچه ندارم صحبت مشترکی ....
غصه دارم که به دیوار زدم مشت الکی ....
گم بشم برم یا نه ؟
جای خالیت هم کم نیست
ساعت هاس که میچرخم ....
آدرس تو یادم نیست ....
دور نمان یه زیبای من ...
از درون یه مخروبه ...!
از کوچه ای تاریکابه رد شده که من بوده ...
---------------------------------------------------------
آماندا : پس چرا ولم کردی ، چرا باهام اینجوری کردی ( همچنان گریه )
این یوپ : آماندا من هیچی سرم نمیشد ، فقط کار خودمو میکردم و به هیچکس اهمیتی ندادم ، خیلی دوست دارم
خم شدمو بوسه نرمی روی لب زخمیش گذاشتم
آماندا : تو به چه حقی ..... ( اسکول شوهرته 😐 )
این یوپ : حرف دیگه ای بزنی ادامه میدم
_______________________________
♡ فصل اول ♡
پارت ¤ ⁵⁹ ¤
___________________________
رفتم کنارش نشستم فک کنم خوابش برده بود
لبخندی به صورت کیوتش زدم
آخه یکی نیست بگه دختر اینجا جای خوابیدنه
با یادآوری حرفای تو خونه لبخند رو لب هام محو شد
ن .... نکنه کاری کرده باشه
محکم تکونش دادم که یهو با ترس از خواب پاشد
آماندا : چیه چی شده
این یوپ : هوفففف خداروشکر دلم برات تنگ شده بود
نزاشتم حرفی بزنه و بغلش کردم
هیچ کاری نمیکرد بی حرکت بود و فقط سرشو گذاشته بود رو سینه ام
بوسه ای روی پیشونیش زدم
این یوپ : ببخشید نفسم ، دیگه هیچوقت تنهات نمیزارم عمرم منو ببین الهی قربونت برم ببینمت وای ببخشید من چه غلطی کردم ( یه غلطی ) گریه نکن دیگه گفتم که به خدا فقط یه اشتباه بود ، به خدا تاوان مو دادم فقط برگرد یه بار دیگه بگو دوسم داری توروخدا
توی بغلم فشارش دادم که صدای آخش بلند شد
ترسیده دستم و روی صورتش گذاشتم
این یوپ : چیشد نفسم کجات درد میکنه
آماندا : قلبمه ، قلبم درد میکنه ، مگه قول نداده بودی دیگه دست روم بلند نمیکنی ؟ پس چرا بازم اون کارو کردی ، مگه چیکارت کرده بودم ، چرا اینجوری میکنی چرا عذابم میدی چرا مثل قبل دیگه بهم اهمیت نمیدی ، مگه من زنت نیستم ؟ مگه نمیگی من مال توام پس چرا اینجوری میکنی ( گریه )
این یوپ : هیششش بسه دیگه اون الماس های قشنگتو نریز ( عوق 😐 ) از وقتی تو پیشم نیستی دیوونه شدم ، نمیدونستم دارم چیکار میکنم چه بلایی سرت میارم
تا این که با حرفات به خودم اومدم و دیدم چه غلطی دارم میکنم
من تاوان مو دادم ، برگرد
( بچه ها من هرچی آهنگ نوشتم از حس آماندا بوده ولی الان میخوام که یه دونه هم از طرف این یوپ بنویسم )
----------------------------------------------------------
دنبال خودم میگردم ....
مرا ندیده ای جایی ؟
میگن توی خیابونا پرسه میزد اون گاهی ...
خواب رها کرده مرا
قرص نداری پیشَت ....؟
از سر ناچاری شبا فکر و خیال است پیشم ...
من خواب ندارم به خدا :)
بس که شبا بیدارم ....
نقد به نقد دور شدی ،
هم منو هم سیگارم ...!
با کسی گرچه ندارم صحبت مشترکی ....
غصه دارم که به دیوار زدم مشت الکی ....
گم بشم برم یا نه ؟
جای خالیت هم کم نیست
ساعت هاس که میچرخم ....
آدرس تو یادم نیست ....
دور نمان یه زیبای من ...
از درون یه مخروبه ...!
از کوچه ای تاریکابه رد شده که من بوده ...
---------------------------------------------------------
آماندا : پس چرا ولم کردی ، چرا باهام اینجوری کردی ( همچنان گریه )
این یوپ : آماندا من هیچی سرم نمیشد ، فقط کار خودمو میکردم و به هیچکس اهمیتی ندادم ، خیلی دوست دارم
خم شدمو بوسه نرمی روی لب زخمیش گذاشتم
آماندا : تو به چه حقی ..... ( اسکول شوهرته 😐 )
این یوپ : حرف دیگه ای بزنی ادامه میدم
_______________________________
۵.۹k
۰۲ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.