پارت ۱۳
پارت ۱۳
تهیونگ ویو
ات بیهوش شد منم بردم بالا گذاشتمش رو تخت رفتم پیشش دراز کشیدم و داشتم صورت خوشگلشو که اینقدر گریه کرده بود قرمز شده بود نگاه میکردم که چشمام سنگین شد
ات ویو
چشمامو باز کردم برگشتم دیدم تهیونگ مثل بچه ها خوابیده بود داشتم نگاش میکردم که چشماشو باز کرد منم نگاهمو ازش گرفتم
-چیشده؟
+ه..هیچی
-(پوزخند)
+چرا میخندی؟
-هیچی همینجوری
+میشه منو ببری بیرون؟
-خب بیرون کجا؟
+شهر بازی
-باشه
+یه چیزی من لباس ندارم
-اشکال نداره اجوما برات لباس میاره
+باش
اجوما برام لباس آورد لباسه خیلی قشنگ بود پوشیدمش تهیونگ هم یه کت و شلوار پوشید خیلی خوشتیپ شده بود
+وایی خیلی خوشتیپ شدی
-تو هم خیلی خوشگل شدی
-سریع بریم سوار ماشین بشیم بریم
+باشه بریم
به سمت شهربازی حرکت کردیم...
اینم از این پارت
ادمینتون حال نداره😁
لایک
فالو
پلیییزز ❤🙃🙃
تهیونگ ویو
ات بیهوش شد منم بردم بالا گذاشتمش رو تخت رفتم پیشش دراز کشیدم و داشتم صورت خوشگلشو که اینقدر گریه کرده بود قرمز شده بود نگاه میکردم که چشمام سنگین شد
ات ویو
چشمامو باز کردم برگشتم دیدم تهیونگ مثل بچه ها خوابیده بود داشتم نگاش میکردم که چشماشو باز کرد منم نگاهمو ازش گرفتم
-چیشده؟
+ه..هیچی
-(پوزخند)
+چرا میخندی؟
-هیچی همینجوری
+میشه منو ببری بیرون؟
-خب بیرون کجا؟
+شهر بازی
-باشه
+یه چیزی من لباس ندارم
-اشکال نداره اجوما برات لباس میاره
+باش
اجوما برام لباس آورد لباسه خیلی قشنگ بود پوشیدمش تهیونگ هم یه کت و شلوار پوشید خیلی خوشتیپ شده بود
+وایی خیلی خوشتیپ شدی
-تو هم خیلی خوشگل شدی
-سریع بریم سوار ماشین بشیم بریم
+باشه بریم
به سمت شهربازی حرکت کردیم...
اینم از این پارت
ادمینتون حال نداره😁
لایک
فالو
پلیییزز ❤🙃🙃
۴.۲k
۱۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.