قمار عشق(۶)
ویو کوک. با حس کردن گرمی دستی دور شکمم بیدار شدم متوجه شدم اتاق تهیونگم برای اولیت بار به غیر از این که عصبی نشدم یه جورایی ذوقم کردم آروم برگشتم سمتش الان فقط ۱ سانت فاصله بین من و ته بود آروم دستم بردم سمت صورتش و با نوک انگشتام طوری که بیدار نشه با موهاش بازی کردم و کمی بعد که خودمم خشته شدم بیشتر نزدیکش شدم و سرم رو تو گردنش قایم کردم و محکم بغلش کردم و چشمام رو بستم تا کمی آرامش بگیرم که یهو دستش سرم رو نوازش کرد
ته.چیزی شد کوچولو؟ بغل می خوای؟(بم و موهای کوک رو نوازش می کنه)
کوک خیلی شوک سرش رو بالا ارود و به چشمای خمار ته زول زد
کوک.ت تو بیدار بودی؟(تعجب و خجالت و گونه قرمز)
ته.بیبی بانی وقتی قرمز می شی بیشتر درک می کنم که چرا نجاتت دادم(خنده ی هاتتتتتت و پسر کش😂🔪)
کوک.م منظورت چیه ا اصلا من می رم پایین(و زود پاشد و بدو بدو رفت)
ته خنده ای سر داد و پاشد و رفت دوش بگیره و بعدم اومد بیرون و یه ست کت شلوار سیاه پوشید و رفت پایین که دید کوک خیلی کیوت نشسته جلوی تلوزیون و داره انیمه ی نورد علاقش رو می بینه پوزخندی زد و رفت سمتش و موهاش ر با لطافت به هم زد وکوک که کلا متوجه ته نشده بود با کار ته سرش رو بالا آورد و با اخم به ته زول زد
کوک.چته؟اذیتم نکن!
ته.تو مگه خدمتکار اینجا نیستی؟
کوک.اره چطور مگه؟(کنجکاو)
ته.چرا سر کارت نیستی؟
کوک. کارم تموم شده آقای کیم
ته واسه کیم گفتنش خندید و لپش رو کشید
ته.من می رم بار اگه کاری داشتی به بادیگاردا بگو و رفت
فلش بک به ۴ ساعت بعد
ویو ته.کمی تو الکل خوردن زیاده روی کرده بودم و بعضی وقتا خودم رو گم می کردم و کارای چرتی می کردم ولی بعضی وقت ها هم مثل الان که دنبال ماشینمم منطقی بودم ماشین رو پیدا کردم و به بادیگارد گفتم اون برونه بعد چند دقیقه رسیدیم خونه و کمی لنگ راه می رفتم رفتم سمت در و بازش کردم چراغ تلوزیون باز بود رفتم جلو که با........
☆شرط.۱۳ لایک و ۶ کامنت غیر تکراری☆
♡ می دونم دیر وقت شد ولی خب>_< ♤
ته.چیزی شد کوچولو؟ بغل می خوای؟(بم و موهای کوک رو نوازش می کنه)
کوک خیلی شوک سرش رو بالا ارود و به چشمای خمار ته زول زد
کوک.ت تو بیدار بودی؟(تعجب و خجالت و گونه قرمز)
ته.بیبی بانی وقتی قرمز می شی بیشتر درک می کنم که چرا نجاتت دادم(خنده ی هاتتتتتت و پسر کش😂🔪)
کوک.م منظورت چیه ا اصلا من می رم پایین(و زود پاشد و بدو بدو رفت)
ته خنده ای سر داد و پاشد و رفت دوش بگیره و بعدم اومد بیرون و یه ست کت شلوار سیاه پوشید و رفت پایین که دید کوک خیلی کیوت نشسته جلوی تلوزیون و داره انیمه ی نورد علاقش رو می بینه پوزخندی زد و رفت سمتش و موهاش ر با لطافت به هم زد وکوک که کلا متوجه ته نشده بود با کار ته سرش رو بالا آورد و با اخم به ته زول زد
کوک.چته؟اذیتم نکن!
ته.تو مگه خدمتکار اینجا نیستی؟
کوک.اره چطور مگه؟(کنجکاو)
ته.چرا سر کارت نیستی؟
کوک. کارم تموم شده آقای کیم
ته واسه کیم گفتنش خندید و لپش رو کشید
ته.من می رم بار اگه کاری داشتی به بادیگاردا بگو و رفت
فلش بک به ۴ ساعت بعد
ویو ته.کمی تو الکل خوردن زیاده روی کرده بودم و بعضی وقتا خودم رو گم می کردم و کارای چرتی می کردم ولی بعضی وقت ها هم مثل الان که دنبال ماشینمم منطقی بودم ماشین رو پیدا کردم و به بادیگارد گفتم اون برونه بعد چند دقیقه رسیدیم خونه و کمی لنگ راه می رفتم رفتم سمت در و بازش کردم چراغ تلوزیون باز بود رفتم جلو که با........
☆شرط.۱۳ لایک و ۶ کامنت غیر تکراری☆
♡ می دونم دیر وقت شد ولی خب>_< ♤
۶.۰k
۲۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.