دنیای شیاطین ۴
بلخره اومدم وای وای من آمده امم
خلاصه زیاد زر نمیزنم اول بگم چون بد مینویسم دیر دیر پارت میزارم دوم سناریو هاهم چون بد مینویسم نمیزارم
فعلا بریم ادامه فیکمونن
..............................................................
اون هیوجو بود یجورایی دخترخالمون میشد باورم نمیشه مگه این نمرده بود؟
مهم نیست اصل ماجرا اینکه این چی میخواد
هیوجو.امممم سلام هواسا و سلام تازه وارده
هیوجو همیشه ی خدا انقدر مشنگ و چصخل بود هعیی
ا.ت.اول تازه وارده نه اسم ا.ت دومن چی میخوای[سرد]
هیوجو.وا چرا انقدر سردییی اومدم بگم من دوست دارم باهات دوست بشم بنظر آدم جالبی میای
ویو ا.ت
ودف منو نشناخته؟؟؟ البته شاید واسه لنزمم باشه اما خب پشمام ریخت میخواد باهام دوست باشه چون آدم جالبی بنظر میام؟ ایگوووو بنظر نقشه داره اما بهتره قبول کنم تا به اعضا نزدیک تر بشم به هر حال اونا با هیو جو خیلی خوب رفتار میکنن درحدی که هیوجورو خواهر صدا میکنن
_فلش بک به بچگیشون_
نامجون.ابجیییی خوش اومدی امروز چطور بود؟
هیوجو.ممنون داداش خوب بود
جین.بیی معرفت نمیگی دلمون برات تنگ میشه
هیوجو.حالا که اینجام😀راستی ا.ت کجاس؟
جیهوپ.اون عوضی تو اتاقشه[از هوپی انتظار نداشتم😂]
هیوجو.ایگووو هوپیا اینجوری نگو اون خیلی مهربونه گناه داره
جیمین.اره خیلی خیلی مهربونه[باحالت مسخره]
هیوجو.مهم نیس میرم بالا پیشش
کوک.لازم نیست خودتو هسته کنی اون بیاد پایین
شوگا.کوک راست میگه
کوک.ا.تتتتتتتتتت[عربده]
ویو املی.
ا.ت که با داد کوک ترسیده بود اروم از پله ها اومد پایین یعنی بازم میخواستن کتکش بزنن؟
پایان ویو املی
ا.ت.ب.... بله آقای کوک
کوک. هیچی صدات کردم چون ابجی جونم میخواست ببینتت
ا.ت. ه.....هیو جو؟
کوک.اره مگه من یه ابجی بیشتر دارم
املی.قشنگ میشد صدای شکستن قلب ا.ت و شنید اونا چرا از ا.ت متنفر بودن مگه چیکار کرده بود؟
_زمان حال_
هواسا.ا.ت حالت خوبه؟
ا.ت.اره اره خب ام باشع قبوله
هواسا.پشمام
هیوجو با خوشحالی به سمت اعضا رفت
هواسا.چجوری انقدر زود قبول کردی؟
ا.ت.همه چیو به هواسا توضیح دادم
هواسا.از اونم میخوای انتقام بگیری؟
ا.ت. نه فقد به عنوان طمعه ازش استفاده میکنم
هواسا.ا.ت مواظب باش یین این بازی هایی که راه انداختی خودتم فریب نخوری
ا.ت. مواظبم
همینطوری داشتیم حرف میزدیم که استاد اومد و شروع کرد به حرف زدن سه ساعت داشت توضیح میداد که نباید چه کار هاییو انجام بدیم خلاصه زنگ خورد
که یهو دیدم یکی داره میاد سمتم
اون اون چ....چرا داره میاد سمت من؟نکنه فهمیده که...........
میدونم افتضاح مینویسم ولی بازم ببخشید بچه ها
خلاصه زیاد زر نمیزنم اول بگم چون بد مینویسم دیر دیر پارت میزارم دوم سناریو هاهم چون بد مینویسم نمیزارم
فعلا بریم ادامه فیکمونن
..............................................................
اون هیوجو بود یجورایی دخترخالمون میشد باورم نمیشه مگه این نمرده بود؟
مهم نیست اصل ماجرا اینکه این چی میخواد
هیوجو.امممم سلام هواسا و سلام تازه وارده
هیوجو همیشه ی خدا انقدر مشنگ و چصخل بود هعیی
ا.ت.اول تازه وارده نه اسم ا.ت دومن چی میخوای[سرد]
هیوجو.وا چرا انقدر سردییی اومدم بگم من دوست دارم باهات دوست بشم بنظر آدم جالبی میای
ویو ا.ت
ودف منو نشناخته؟؟؟ البته شاید واسه لنزمم باشه اما خب پشمام ریخت میخواد باهام دوست باشه چون آدم جالبی بنظر میام؟ ایگوووو بنظر نقشه داره اما بهتره قبول کنم تا به اعضا نزدیک تر بشم به هر حال اونا با هیو جو خیلی خوب رفتار میکنن درحدی که هیوجورو خواهر صدا میکنن
_فلش بک به بچگیشون_
نامجون.ابجیییی خوش اومدی امروز چطور بود؟
هیوجو.ممنون داداش خوب بود
جین.بیی معرفت نمیگی دلمون برات تنگ میشه
هیوجو.حالا که اینجام😀راستی ا.ت کجاس؟
جیهوپ.اون عوضی تو اتاقشه[از هوپی انتظار نداشتم😂]
هیوجو.ایگووو هوپیا اینجوری نگو اون خیلی مهربونه گناه داره
جیمین.اره خیلی خیلی مهربونه[باحالت مسخره]
هیوجو.مهم نیس میرم بالا پیشش
کوک.لازم نیست خودتو هسته کنی اون بیاد پایین
شوگا.کوک راست میگه
کوک.ا.تتتتتتتتتت[عربده]
ویو املی.
ا.ت که با داد کوک ترسیده بود اروم از پله ها اومد پایین یعنی بازم میخواستن کتکش بزنن؟
پایان ویو املی
ا.ت.ب.... بله آقای کوک
کوک. هیچی صدات کردم چون ابجی جونم میخواست ببینتت
ا.ت. ه.....هیو جو؟
کوک.اره مگه من یه ابجی بیشتر دارم
املی.قشنگ میشد صدای شکستن قلب ا.ت و شنید اونا چرا از ا.ت متنفر بودن مگه چیکار کرده بود؟
_زمان حال_
هواسا.ا.ت حالت خوبه؟
ا.ت.اره اره خب ام باشع قبوله
هواسا.پشمام
هیوجو با خوشحالی به سمت اعضا رفت
هواسا.چجوری انقدر زود قبول کردی؟
ا.ت.همه چیو به هواسا توضیح دادم
هواسا.از اونم میخوای انتقام بگیری؟
ا.ت. نه فقد به عنوان طمعه ازش استفاده میکنم
هواسا.ا.ت مواظب باش یین این بازی هایی که راه انداختی خودتم فریب نخوری
ا.ت. مواظبم
همینطوری داشتیم حرف میزدیم که استاد اومد و شروع کرد به حرف زدن سه ساعت داشت توضیح میداد که نباید چه کار هاییو انجام بدیم خلاصه زنگ خورد
که یهو دیدم یکی داره میاد سمتم
اون اون چ....چرا داره میاد سمت من؟نکنه فهمیده که...........
میدونم افتضاح مینویسم ولی بازم ببخشید بچه ها
۷.۷k
۱۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.