پارت ۷
پارت ۷
از دید دازای
اون همیشه بغل دوست داره بغلش کردم و سرشو ناز کردم
دازای : ببخشید
چویا : ....ب .....باشه ( الکی )
چویا و من تو بغلم بلند شدیم و برگشتیم پیش بقیه
گذر زمان
فردا
از دید چویا
دازای همش میاد سر راهم و منم بهش بی توجهی میکنم این بزرگ ترین چیزیه که از طرف من اون بیشتر اضاب میده پس تا ۳ روز سرش تلافی میکنم
از دید دازای
چرا داره اینطوری میکنه خیلی حس بدی دارم انگار نیکه ای از وجودم داره بهم بی محلی میکنه
بچه هااااااا مغزم از گرما از کار افتادههههههه چرا اینجا اینقدر گرمهههههههههههههه
از دید دازای
اون همیشه بغل دوست داره بغلش کردم و سرشو ناز کردم
دازای : ببخشید
چویا : ....ب .....باشه ( الکی )
چویا و من تو بغلم بلند شدیم و برگشتیم پیش بقیه
گذر زمان
فردا
از دید چویا
دازای همش میاد سر راهم و منم بهش بی توجهی میکنم این بزرگ ترین چیزیه که از طرف من اون بیشتر اضاب میده پس تا ۳ روز سرش تلافی میکنم
از دید دازای
چرا داره اینطوری میکنه خیلی حس بدی دارم انگار نیکه ای از وجودم داره بهم بی محلی میکنه
بچه هااااااا مغزم از گرما از کار افتادههههههه چرا اینجا اینقدر گرمهههههههههههههه
۶.۲k
۰۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.