دل من سوخت، مگر سوخته دیدن دارد
دل من سوخت، مگر سوخته دیدن دارد
نعش بی جان شده ی مرده،خریدن دارد
شوق پرواز به آزادی و اوج است ولی
چه کسی کنج قفس شوق پریدن دارد
دل اهلی شده انگار که از حجم عذاب
به سرش میزند و فکر رمیدن دارد
تیر ابرو به دل ما زده صدبار ولی
لعنتی ناز دو چشمش چه کشیدن دارد
خواستم از قفس سینه دلم را بکنم اما باز
دیدم این دل چه توانی به تپیدن دارد
باز پشتم به بهشت است و به سوی گنهت
مثل طفلی که فقط ذوق جهیدن دارد
ای دوصد ننگ به این دل که تو کشتی و ولی
حجم این عشق به سوی تو وزیدن دارد
نعش بی جان شده ی مرده،خریدن دارد
شوق پرواز به آزادی و اوج است ولی
چه کسی کنج قفس شوق پریدن دارد
دل اهلی شده انگار که از حجم عذاب
به سرش میزند و فکر رمیدن دارد
تیر ابرو به دل ما زده صدبار ولی
لعنتی ناز دو چشمش چه کشیدن دارد
خواستم از قفس سینه دلم را بکنم اما باز
دیدم این دل چه توانی به تپیدن دارد
باز پشتم به بهشت است و به سوی گنهت
مثل طفلی که فقط ذوق جهیدن دارد
ای دوصد ننگ به این دل که تو کشتی و ولی
حجم این عشق به سوی تو وزیدن دارد
۱.۰k
۲۴ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.