P20
P20
فردا صب*
ایم سول ویو*
با نوری که مستقیم روی چشمام بودن بیدار شدم تهیونگ هنوز بیدار نشده بود و من تو بغلش بودم غرق در نگاه کردنش بودم انقدر عمیق بهش توجه میکردم که تا صد سال یادم نمیرفت وجب به وجب صورتش رو آنالیز کردم این پسر فوق العادست بی نقصه عالیه از همه نظر موهایی که باعث شده بود جلویی چشمشو بگیره رو کنار زدم و بهش خیره شدم که چشماشو باز کرد
-چبیکار میکنی؟(تعجب)
+د..دیشب..ب....بخدا...(لکنت گرفت)
-شییییییششش(دستشو گذاشت رو لباش) نمیخاد چیزی بگی این حس بینمونو دوست دارم(بیشتر بغلش کرد)
+تهیونگگ صبح شده بیدا....
تهیونگ لباشو گذاشت رو لبام و باعث شد که حرفم قط بشه خجالت میکشیدم تعجب کرده بودم گونه هام سرخ شده بود اون بی نقص بود دستامو برد بالای سرم و با دستاش قفل کرد و اومد روم منم ادامه دادم همینجوری داشتیم پیش مرفتیم که یهو دوستش اومد تو اتاق
٪تهیو.....من میرمممم شما به کارتون ادامه بدید(رفت درو بست)
همون لحظه تهیونگو پس زدم
-ا..ب..ببخشید نتونستم خودمو کنترل کنم لبات خیلی وسوسم کرده بود
+تهیونگا دوستت ابنجا موند دیشب(خجالت کشیده بود صورتش سرخ سرخ شد بود)الانم که مارو اینجوری دید(خجالت زیااااادی)
-اشکال نداره کار بدی میکردیم مگه(نیشخند)
+یا....
دوباره تهبونگ رو لبام یه بوسه گذاشت
+ایش(قهر کرد)
-باید نازتو بکشم جوجه؟
+یاااا جوجه خودتی
-(قلقلک)
+(بلخند داشت میخندید)
+ب....باشهههه خخخخخ(میخندید مثلااا)
-اومم افرین من میرم دوش بگیرم توم... راستی تو توی اتاق من چیکار میکردی
+دشب مست کرده بودی دوستت آوردتت و تورو گذاشت تو اتاق و......
فردا صب*
ایم سول ویو*
با نوری که مستقیم روی چشمام بودن بیدار شدم تهیونگ هنوز بیدار نشده بود و من تو بغلش بودم غرق در نگاه کردنش بودم انقدر عمیق بهش توجه میکردم که تا صد سال یادم نمیرفت وجب به وجب صورتش رو آنالیز کردم این پسر فوق العادست بی نقصه عالیه از همه نظر موهایی که باعث شده بود جلویی چشمشو بگیره رو کنار زدم و بهش خیره شدم که چشماشو باز کرد
-چبیکار میکنی؟(تعجب)
+د..دیشب..ب....بخدا...(لکنت گرفت)
-شییییییششش(دستشو گذاشت رو لباش) نمیخاد چیزی بگی این حس بینمونو دوست دارم(بیشتر بغلش کرد)
+تهیونگگ صبح شده بیدا....
تهیونگ لباشو گذاشت رو لبام و باعث شد که حرفم قط بشه خجالت میکشیدم تعجب کرده بودم گونه هام سرخ شده بود اون بی نقص بود دستامو برد بالای سرم و با دستاش قفل کرد و اومد روم منم ادامه دادم همینجوری داشتیم پیش مرفتیم که یهو دوستش اومد تو اتاق
٪تهیو.....من میرمممم شما به کارتون ادامه بدید(رفت درو بست)
همون لحظه تهیونگو پس زدم
-ا..ب..ببخشید نتونستم خودمو کنترل کنم لبات خیلی وسوسم کرده بود
+تهیونگا دوستت ابنجا موند دیشب(خجالت کشیده بود صورتش سرخ سرخ شد بود)الانم که مارو اینجوری دید(خجالت زیااااادی)
-اشکال نداره کار بدی میکردیم مگه(نیشخند)
+یا....
دوباره تهبونگ رو لبام یه بوسه گذاشت
+ایش(قهر کرد)
-باید نازتو بکشم جوجه؟
+یاااا جوجه خودتی
-(قلقلک)
+(بلخند داشت میخندید)
+ب....باشهههه خخخخخ(میخندید مثلااا)
-اومم افرین من میرم دوش بگیرم توم... راستی تو توی اتاق من چیکار میکردی
+دشب مست کرده بودی دوستت آوردتت و تورو گذاشت تو اتاق و......
۴۷۸
۲۶ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.