دختری باموهای صورتی. پارت19
فرداصبح
از زبان دامیان نمیدونم انیا چرا انقدر بعد از شنیدن این اسم مدرسه این هالتیه یه جوریه که انگار از اونجا متنفره
دامیان: قبلا این مدرسه رو دیدی؟
انیا: دیدم هه این مدرسه بعد از ظهرا بازه بابام ازم خواست تاتوی این مدرسه هم درس بخونم هرکدوم که بهتر بود اونو برم اون زمان هنوز برتری مدرسه ادن مشخص نشده بو من رئیس شورای این مدرسه بودن حدود یک سال این جا بودم دوسال پیش از این مدرسه امدم بیرون
شاخام درامد جدی جدی راست میگفت خیلی با اعتماد به نفس وا متمعن حرف میزد
دامیان: ولی تو توی مدرسه ادن...
انیا: این مدرسه به این که توی یه مدرسه دیگه باشی کاری نداره و اون زمان هنوز مدرسه ادن ومدرسه.... تو رقابت نبودن
اها که این طور ولی لباس فرمشون به انیا میومد (استایل دوم لباس مدرسه شونه)
همین که رفتیم داخل یه پسره گفت
پسره: به به جناب قلدر چه خب..
انیا با لگد زد تو صورتش
یارو پرت شد اون ور
از زبان انیا
زدمش از این یارو متنفرم یالقوز
انیا: ولش ازش بدم میومد
دامیان: اها
دامیان رفت اون ور کنار پسرا تا کمی ازشون سوال بپرسه
که توی دردسر انتاد وداشت کتک میخورد اهه رفت پیش این قلدرا نمیشه دودیقه تهاش بزاری
رفتم جلو
انیا: هی هی مهمون ناخونده نمی خواین؟
؟: مهمون خوش گذرونی؟ معلومه که میخواییم
فک کنم نفهمیدن من کیم خیلیم عالی هیاجانش بیشتر اره اینا اکیپی بودن که بادخترا لاس میزدنو شب گذرونی میکردن
یکم خم شدمو یکی از دستامو گذاشتم کمرم واون یکیرو کمی اوردم بالا وانگشت اشارمو تکون دادام
انیا: نو نو از خوش گذرونیای شما نه از خوش گذرونیای خودم
وبه اولین کسی که رسیدم مشت زدم
وهمشونو لتو پار کردم
......
از زبان دامیان نمیدونم انیا چرا انقدر بعد از شنیدن این اسم مدرسه این هالتیه یه جوریه که انگار از اونجا متنفره
دامیان: قبلا این مدرسه رو دیدی؟
انیا: دیدم هه این مدرسه بعد از ظهرا بازه بابام ازم خواست تاتوی این مدرسه هم درس بخونم هرکدوم که بهتر بود اونو برم اون زمان هنوز برتری مدرسه ادن مشخص نشده بو من رئیس شورای این مدرسه بودن حدود یک سال این جا بودم دوسال پیش از این مدرسه امدم بیرون
شاخام درامد جدی جدی راست میگفت خیلی با اعتماد به نفس وا متمعن حرف میزد
دامیان: ولی تو توی مدرسه ادن...
انیا: این مدرسه به این که توی یه مدرسه دیگه باشی کاری نداره و اون زمان هنوز مدرسه ادن ومدرسه.... تو رقابت نبودن
اها که این طور ولی لباس فرمشون به انیا میومد (استایل دوم لباس مدرسه شونه)
همین که رفتیم داخل یه پسره گفت
پسره: به به جناب قلدر چه خب..
انیا با لگد زد تو صورتش
یارو پرت شد اون ور
از زبان انیا
زدمش از این یارو متنفرم یالقوز
انیا: ولش ازش بدم میومد
دامیان: اها
دامیان رفت اون ور کنار پسرا تا کمی ازشون سوال بپرسه
که توی دردسر انتاد وداشت کتک میخورد اهه رفت پیش این قلدرا نمیشه دودیقه تهاش بزاری
رفتم جلو
انیا: هی هی مهمون ناخونده نمی خواین؟
؟: مهمون خوش گذرونی؟ معلومه که میخواییم
فک کنم نفهمیدن من کیم خیلیم عالی هیاجانش بیشتر اره اینا اکیپی بودن که بادخترا لاس میزدنو شب گذرونی میکردن
یکم خم شدمو یکی از دستامو گذاشتم کمرم واون یکیرو کمی اوردم بالا وانگشت اشارمو تکون دادام
انیا: نو نو از خوش گذرونیای شما نه از خوش گذرونیای خودم
وبه اولین کسی که رسیدم مشت زدم
وهمشونو لتو پار کردم
......
۵.۰k
۰۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.