اونی چان من گیسوکمنده☆ 15
*چند هفته میگذره و ناهویا خوب میشه و اینا*
ا/ت: حوصلم سر رفت
ناهویا: انگری ایده ای نداری؟
سویا: نه
باجی: خسته شدیم
مایکی: درسته
*تاکمیچی وارد میشه*
ا/ت: تاکمیچی
تاکمیچی: بلح؟
باجی: با خواهر من دوست حرف بزن مرتیکه موز
تاکمیچی: چیز یعنی بله سرورم
باجی: منطقیه *میخنده*
ا/ت: باجی کوفت بگیری.
*چیوفویو اومد کنارتاکمیچی وایستاد*
درمغز ا/ت: باجی یکم حرص بدم هاها
ا/ت: شیپ چیفویو و تاکمیچی مبارکه بح بح
باجی: ا/ت ببند
*چیفویو و تاکمیچی مردن*
(باجی حرص خوردا بح بح)
*شبش باجی با چیفویو برمیگیرده زودتر*
ا/ت: یعنی خاک تو سرت خواهرکوچیکت تو شب تاریک تنها مینزاریمیری
ناهویا: خب ما باهات میایم
سویا: آره میایم
ا/ت: خودم میتونم برم فقط خاک تو سرش کنن
ناهویا: بخوای میایم خیر سرت گفتیدوست دخترمونیا *ویکرم دارد*
ا/ت؛ باشه بیاید باوا *سرخی را رد میکند*
*ناهویا سویا دنبال ا/ت میوفتن تا در خونه میرسوننش میرن*
ا/ت: حوصلم سر رفت
ناهویا: انگری ایده ای نداری؟
سویا: نه
باجی: خسته شدیم
مایکی: درسته
*تاکمیچی وارد میشه*
ا/ت: تاکمیچی
تاکمیچی: بلح؟
باجی: با خواهر من دوست حرف بزن مرتیکه موز
تاکمیچی: چیز یعنی بله سرورم
باجی: منطقیه *میخنده*
ا/ت: باجی کوفت بگیری.
*چیوفویو اومد کنارتاکمیچی وایستاد*
درمغز ا/ت: باجی یکم حرص بدم هاها
ا/ت: شیپ چیفویو و تاکمیچی مبارکه بح بح
باجی: ا/ت ببند
*چیفویو و تاکمیچی مردن*
(باجی حرص خوردا بح بح)
*شبش باجی با چیفویو برمیگیرده زودتر*
ا/ت: یعنی خاک تو سرت خواهرکوچیکت تو شب تاریک تنها مینزاریمیری
ناهویا: خب ما باهات میایم
سویا: آره میایم
ا/ت: خودم میتونم برم فقط خاک تو سرش کنن
ناهویا: بخوای میایم خیر سرت گفتیدوست دخترمونیا *ویکرم دارد*
ا/ت؛ باشه بیاید باوا *سرخی را رد میکند*
*ناهویا سویا دنبال ا/ت میوفتن تا در خونه میرسوننش میرن*
۶.۲k
۱۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.