مافیا سرد 29
شام خوردیم و رفتیم بخوابیم که
ته : تو از کجا میدونسیتی تولد
من کیه
ات : از اجوما پرسیدم
تو واقعا نمیدونستی تولدته
ته : نه نمیدونستم
ات : عجیبه
ته : چی
ات : که کسی زنگ نزد تبریک بگه
ته : تنها کسی که همیشه به من
تبریک میگه جیمینه
که اونم همیشه روز بعدش زنگ میزنه
ات : چرا
ته : چون اون تولد خودشن به زور یادش میمونه
.
.
.
ته : ات
ویو ته
دیدم صداش در نمیاد واسه همین نگاهش کردم دیدم خوابش برده
ویو ات
صبح پا شدم دیدم ته نیست
تعجب کردم
اخه سه شنبه ها ته شرکت نمیره
رفتم پایین دیدم یه نامه گذاشته
سلام عزیزم صبحت بخیر
من یسری کار داشتم اومدم بیرون
نگران نشو
راستی امشب یه مهمونی دعوتیم
ساعت هفت اماده باش
تهیونگ
وایی دوباره تنها شدم
ویو ته
بخاطر دیشب تصمیم گرفتم از
ات خاستگاری کنم
واسه همین رفتم یه مهمونی گرفتم و چند نفر و دعوت کردم
بعدش رفتم براش حلقه خریدم
برای اینکه شک نکنه الکی گفتم مهمونی دعوتیم
ویو ات ساعت شیش شد و من تصمیم گرفتم از حالا اماده بشم
یه دوش گرفتم موهامو خشک کردم
ارایش کردم یکم زیاد شد ولی مهم نیست
دیدم ساعت هفت شده و تهیونگ دم در وایساده
ته : سلام
چقد خوشگل شدی
ات : ...
ته : چیزی شده
ات : نه چیزی نشده فقط تو از صبح
تا الان تو خونه تنها گذاشتی
ته : معذرت میخوام
بخشیدی
ات : حالا باید فکرامو بکنم
لطفا حمایت 🐟🌌
ته : تو از کجا میدونسیتی تولد
من کیه
ات : از اجوما پرسیدم
تو واقعا نمیدونستی تولدته
ته : نه نمیدونستم
ات : عجیبه
ته : چی
ات : که کسی زنگ نزد تبریک بگه
ته : تنها کسی که همیشه به من
تبریک میگه جیمینه
که اونم همیشه روز بعدش زنگ میزنه
ات : چرا
ته : چون اون تولد خودشن به زور یادش میمونه
.
.
.
ته : ات
ویو ته
دیدم صداش در نمیاد واسه همین نگاهش کردم دیدم خوابش برده
ویو ات
صبح پا شدم دیدم ته نیست
تعجب کردم
اخه سه شنبه ها ته شرکت نمیره
رفتم پایین دیدم یه نامه گذاشته
سلام عزیزم صبحت بخیر
من یسری کار داشتم اومدم بیرون
نگران نشو
راستی امشب یه مهمونی دعوتیم
ساعت هفت اماده باش
تهیونگ
وایی دوباره تنها شدم
ویو ته
بخاطر دیشب تصمیم گرفتم از
ات خاستگاری کنم
واسه همین رفتم یه مهمونی گرفتم و چند نفر و دعوت کردم
بعدش رفتم براش حلقه خریدم
برای اینکه شک نکنه الکی گفتم مهمونی دعوتیم
ویو ات ساعت شیش شد و من تصمیم گرفتم از حالا اماده بشم
یه دوش گرفتم موهامو خشک کردم
ارایش کردم یکم زیاد شد ولی مهم نیست
دیدم ساعت هفت شده و تهیونگ دم در وایساده
ته : سلام
چقد خوشگل شدی
ات : ...
ته : چیزی شده
ات : نه چیزی نشده فقط تو از صبح
تا الان تو خونه تنها گذاشتی
ته : معذرت میخوام
بخشیدی
ات : حالا باید فکرامو بکنم
لطفا حمایت 🐟🌌
۱۳.۹k
۰۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.