انتقام عاشقانه

پارت⁸
فوق اسمات
چویا..آها که اینطور.
چیز چندانی یادم نمیاد
در واقع هیچی یادم نمیاد
اودا..خوبه خوبه بلند شو ناز نکن
چویا..ناز؟ برادر من دارم ناز میکنم؟
اودا..نه بابام داره ناز میکنه
چته چی شد؟؟؟ یهو چرا حالت گرفته شد؟؟
چویا..هیچی.
اودا..بچه جان ناز نکن حوصله ندارم
چویا..یاد او عوضی اوفتادم
دازای دازاییییی
انتقاممو ازت میگیرم
دیگه همچی جرقه خورد
همچی یادم اومد
رانپوووو
دازایییی
کونیکیدااااا
همتونو میکشم
اودا..بچه جان سه ساعته دارم صدات میکنم
چی شده
نصفه جونم کردی
چویا..همش تقصیر دازایه
هرچی ضربه خوردم از دازای بوده
اودا..چرا؟
اصلا دازای کیه؟
چویا..یه فرد پلید
کثیف
دیوونه
دراز
اوسکول
رو مخ
تصور کن
همه ی اینا دازایه
اودا..اوسامو دازای؟؟
چویا..آره خودشه
تو از کجا میشناسیش؟
اودا..عاممم
خب ماجرا بر میگرده به خیلی سال پیش..
چویا..تعریف کن.
اودا..خیلی طول میکشه تا بگم
چویا..من وقت زیادی دارم
اودا..اوکی
(فلش بک به خیلی قبل)

خب تعریف کنید..
امتحاناتونو چطور دادید.
ما شنبه آخرین امتحانمونه.
"علوم"
چهار شنبه امتحان مطالعات داشتیم
۹ تا سوال بود ۶ تاشو شانسی زدم درست بود
بقیشم درست زدم‌
مو به مو همه ی جوابارو نوشتم
دبیر عوض..یمون
۲۰ نمیده میگه هیچکس نمرش ۲۰ نیست
۱۹ داده
نوزدههههه
فشار چیه نمیبینی دارم میرقصم؟*