فیک طلسم شده قسمت ۷۵
هنری گفت خوب دیگه وقت رفتن عه
چشمات ببند برمیگردیم
جسیکا چشماشو بست و دوباره دست هنری رو لمس کرد و توی دلش گفت کاش میشد اول باتو آشنا میشدم به جای جون کوک
آهیییی بلند کشید و گفت خیلی زود تایم میگذره عه هیییی الان باید برم با اون پسره بداخلاق ایششش
هنری گفت بیخیال اون هم مهربونه اما غیرتی عه
جسیکا از هنری خداحافظی کرد رفت سمت خونه
جون کوک هنوز نیامده بود
همه جارو مرتب کرد و غذا پختش
جون کوک خودشو مرتب کرد و اومد با موتور
واردخونه شد جسیکا خواست بغلش کنه
جون کوک خیلی سرد بغلش کرد
و رفت دوش گرفت
چشمات ببند برمیگردیم
جسیکا چشماشو بست و دوباره دست هنری رو لمس کرد و توی دلش گفت کاش میشد اول باتو آشنا میشدم به جای جون کوک
آهیییی بلند کشید و گفت خیلی زود تایم میگذره عه هیییی الان باید برم با اون پسره بداخلاق ایششش
هنری گفت بیخیال اون هم مهربونه اما غیرتی عه
جسیکا از هنری خداحافظی کرد رفت سمت خونه
جون کوک هنوز نیامده بود
همه جارو مرتب کرد و غذا پختش
جون کوک خودشو مرتب کرد و اومد با موتور
واردخونه شد جسیکا خواست بغلش کنه
جون کوک خیلی سرد بغلش کرد
و رفت دوش گرفت
۶.۷k
۰۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.