مرحله پنجم اعزاداری پارت 71
مرحله پنجم اعزاداری پارت 71
ایل سونگ ـ مطمئنم ماررو درک..
یونگ رو ـ چیو درک کنممممممم؟ اینکه تو دستام مردددد؟
چول سو ـ متاسفیم
یونگ رو ـ "متاسفم"؟
چول سو ـ....
یونگ رو ـ" خیلی بد تیر خورده بود و در حد مرگ زخمی بود، عشقش بجای اینکه فرار کنه برگشت پیشش و گریه میکرد، مرد گفت: ببخش، من مقصر این اتفاقم. دختر همش میگفت تقصیر تو نیس. ادما مرد رو پیدا کردن و میخواستن به دختر شلیک کنن اما مرد جلوی تیر وایساد و از عشقش محافظت کرد، پشت سر هم شلیک میشد، دختر زار میزد که بس کنین اما فایده نداشت، با شنیدن صدای بادیگارد های دختر ادما فرار کردن، مرد خونی افتاد تو بغل دختر، مرد با دستش اشکای دختر رو پاک میکرد اروم زمزمه میکرد: دوست دارم، ببخش که دیگه پیشت نیستم. و مرد همونجا تموم کرد "
سوجین اروم تو گوشم گفت...
سوجین ـ من باید برم شما ادامه بدین
ـ باشه
سوجین رفت و ما موندیم
ویو یونگ رو
ـ سریع میرم سر اصل مطلب، سانگ سیک کجان؟
ایل سونگ ـ بخدا نمیدونیممم
چول سو ـ اگرم میگفتیم میمردیم
ات ـ اگه نگین به دست من میمیرین، اگرم بگین که ما زود تر میگیرمش و شماهم نمیمیرین
ایل سونگ ـ ب..
چول سو ـ تا شب بهمون وقت میدین؟!
یه نگای به ات انداختم و اروم گفتم خودت تصمیم بگیر
و از اونجا اومدم بیرون سریع اشکام ریخت
دیگه نفسام نمیومد بالا نزدیک بود بیوفتم زمین که یکی گرفتم و نشوندم رو زمین
ــــ خوبی؟
یه نگاهی کردم
ـ ن.. ن.. ن..
ویو آساهی
ـ اروم نفس بکش، نفس عمیق
ایل سونگ ـ مطمئنم ماررو درک..
یونگ رو ـ چیو درک کنممممممم؟ اینکه تو دستام مردددد؟
چول سو ـ متاسفیم
یونگ رو ـ "متاسفم"؟
چول سو ـ....
یونگ رو ـ" خیلی بد تیر خورده بود و در حد مرگ زخمی بود، عشقش بجای اینکه فرار کنه برگشت پیشش و گریه میکرد، مرد گفت: ببخش، من مقصر این اتفاقم. دختر همش میگفت تقصیر تو نیس. ادما مرد رو پیدا کردن و میخواستن به دختر شلیک کنن اما مرد جلوی تیر وایساد و از عشقش محافظت کرد، پشت سر هم شلیک میشد، دختر زار میزد که بس کنین اما فایده نداشت، با شنیدن صدای بادیگارد های دختر ادما فرار کردن، مرد خونی افتاد تو بغل دختر، مرد با دستش اشکای دختر رو پاک میکرد اروم زمزمه میکرد: دوست دارم، ببخش که دیگه پیشت نیستم. و مرد همونجا تموم کرد "
سوجین اروم تو گوشم گفت...
سوجین ـ من باید برم شما ادامه بدین
ـ باشه
سوجین رفت و ما موندیم
ویو یونگ رو
ـ سریع میرم سر اصل مطلب، سانگ سیک کجان؟
ایل سونگ ـ بخدا نمیدونیممم
چول سو ـ اگرم میگفتیم میمردیم
ات ـ اگه نگین به دست من میمیرین، اگرم بگین که ما زود تر میگیرمش و شماهم نمیمیرین
ایل سونگ ـ ب..
چول سو ـ تا شب بهمون وقت میدین؟!
یه نگای به ات انداختم و اروم گفتم خودت تصمیم بگیر
و از اونجا اومدم بیرون سریع اشکام ریخت
دیگه نفسام نمیومد بالا نزدیک بود بیوفتم زمین که یکی گرفتم و نشوندم رو زمین
ــــ خوبی؟
یه نگاهی کردم
ـ ن.. ن.. ن..
ویو آساهی
ـ اروم نفس بکش، نفس عمیق
۴.۵k
۲۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.